fake taehyung
fake taehyung
part*24
دید ا/ت
لعنتی این چی میگه منظورش چیه چه بچه ای
ا/ت:تو میفهمی چی داری میگی
با کمال خونسردی ادامه داد:
تهیونگ: اوهوم میخوام بچه درست کنیم من ازت نی نی میخوام هانا
شُک ورم داشته بود و کاملا هنگ کرده بودم من تا حالا به بچه فکر نکرده بودم اصلا بچه چیه وای نه
ا/ت: تهیونگ من نمیتونم اینو از من نخواه
تهیونگ: چرا میتونی هانا. چیز خاصی نیس فقط قراره امشب وسط کارمون کمی
حرفشو قطع کردم و از ناچاری:
ا/ت: باشه
تهیونگ: واقعا ینی قبول کردی
خودمم نمیدونستم دارم چی رو قبول میکنم ولی خریت کردم:
ا/ت: اره فقط لطفا ادامه نده
لبخندی زد و دستمو آروم گرفت دستام یخ زده بود از استرس
دستامو به صورتش چسبوند:
تهیونگ: تمشک من چرا استرس داری میدونم سخته ولی لطفا آروم باش
دید تهیونگ :
ا/ت با حالت بغضی زمزمه کرد:
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ا/ت: میشه امشب تو بچه درست کردن زیاد اذیتم نکنی
با حالت تعجبی زمزمه کردم:
تهیونگ: این چه حرفیه تو دنیای منی
ا/ت: اخه دفعه اول خیلی درد کشیدم
تهیونگ: خب به خاطر اون واقعا متاسفم.
بحث رو تموم کردیم و بعد گارسون دسر هارو آورد و ا/ت آروم دسرشو میخورد
بعد موزیک آروم گذاشته شد و کمی صحبت کردیم،
ساعت ۱۱ شب شده بود و ماشین مارو خونه رسوند
دید تهیونگ
وارد سالن که شدیم ا/ت رفت حموم. چشمم به تابلوی خانوادگی افتاد.. احساس عذاب وجدان داشتم که نتونستم واقعیت رو به ا/ت بگم.. اون همه چیزو برام تعریف کرد و من دروغگو شدم
امیدوارم روزی بتونم واقعیت گذشته ام رو بهت بگم تمشکم
دید ا/ت
از حموم بیرون اومدم و سمت اتاق رفتم با حوله موهامو خشک میکردم وارد اتاق که شدم تهیونگ با هندزفری اهنگ گوش میداد و حواسش اونجا بود جلو اینه رفتم و منو دید
اومد سمتم و آروم در گوشم زمزمه کرد:
تهیونگ: سشوار میخوای کوچولو
ا/ت: چه بهتر
کمد رو باز کرد و توش همه نوع سشوار بود و رنگ صورتیش رو برداشت و روشنش کرد دستمو بردم که بگیرمش ولی :
تهیونگ: هیشش میخوام خودم موهاتو خ کنم.
آروم با سشوار موهامو خشک میکرد بعد تموم شدن شونه رو برداشت و شروع به شونه کردن موهام کرد
لبخندی زد و ادامه داد:
تهیونگ: اماده ای
حس عجیب و استرسی داشتم ولی مجبور بودم برای خوشحالی تهیونگ
ا/تاوهوم
آروم روی تخت نشوندم و دکمه های پیرهنمو آروم باز کرد. منم پیرهن خودشو از تنش در آوردم.. بعد کمی ویرایش همدیگرو لخت کردیم و تهیونگ شروع به بوسیدن لب هام کرد و بعد به سمت پایین رفت شروع به مکیدن گردن و شکمم کرد با دستاش کمرمو گرفت و روم خیمه زد...
لطفا یه کامنت بیشتر نزارین
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*24
دید ا/ت
لعنتی این چی میگه منظورش چیه چه بچه ای
ا/ت:تو میفهمی چی داری میگی
با کمال خونسردی ادامه داد:
تهیونگ: اوهوم میخوام بچه درست کنیم من ازت نی نی میخوام هانا
شُک ورم داشته بود و کاملا هنگ کرده بودم من تا حالا به بچه فکر نکرده بودم اصلا بچه چیه وای نه
ا/ت: تهیونگ من نمیتونم اینو از من نخواه
تهیونگ: چرا میتونی هانا. چیز خاصی نیس فقط قراره امشب وسط کارمون کمی
حرفشو قطع کردم و از ناچاری:
ا/ت: باشه
تهیونگ: واقعا ینی قبول کردی
خودمم نمیدونستم دارم چی رو قبول میکنم ولی خریت کردم:
ا/ت: اره فقط لطفا ادامه نده
لبخندی زد و دستمو آروم گرفت دستام یخ زده بود از استرس
دستامو به صورتش چسبوند:
تهیونگ: تمشک من چرا استرس داری میدونم سخته ولی لطفا آروم باش
دید تهیونگ :
ا/ت با حالت بغضی زمزمه کرد:
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ا/ت: میشه امشب تو بچه درست کردن زیاد اذیتم نکنی
با حالت تعجبی زمزمه کردم:
تهیونگ: این چه حرفیه تو دنیای منی
ا/ت: اخه دفعه اول خیلی درد کشیدم
تهیونگ: خب به خاطر اون واقعا متاسفم.
بحث رو تموم کردیم و بعد گارسون دسر هارو آورد و ا/ت آروم دسرشو میخورد
بعد موزیک آروم گذاشته شد و کمی صحبت کردیم،
ساعت ۱۱ شب شده بود و ماشین مارو خونه رسوند
دید تهیونگ
وارد سالن که شدیم ا/ت رفت حموم. چشمم به تابلوی خانوادگی افتاد.. احساس عذاب وجدان داشتم که نتونستم واقعیت رو به ا/ت بگم.. اون همه چیزو برام تعریف کرد و من دروغگو شدم
امیدوارم روزی بتونم واقعیت گذشته ام رو بهت بگم تمشکم
دید ا/ت
از حموم بیرون اومدم و سمت اتاق رفتم با حوله موهامو خشک میکردم وارد اتاق که شدم تهیونگ با هندزفری اهنگ گوش میداد و حواسش اونجا بود جلو اینه رفتم و منو دید
اومد سمتم و آروم در گوشم زمزمه کرد:
تهیونگ: سشوار میخوای کوچولو
ا/ت: چه بهتر
کمد رو باز کرد و توش همه نوع سشوار بود و رنگ صورتیش رو برداشت و روشنش کرد دستمو بردم که بگیرمش ولی :
تهیونگ: هیشش میخوام خودم موهاتو خ کنم.
آروم با سشوار موهامو خشک میکرد بعد تموم شدن شونه رو برداشت و شروع به شونه کردن موهام کرد
لبخندی زد و ادامه داد:
تهیونگ: اماده ای
حس عجیب و استرسی داشتم ولی مجبور بودم برای خوشحالی تهیونگ
ا/تاوهوم
آروم روی تخت نشوندم و دکمه های پیرهنمو آروم باز کرد. منم پیرهن خودشو از تنش در آوردم.. بعد کمی ویرایش همدیگرو لخت کردیم و تهیونگ شروع به بوسیدن لب هام کرد و بعد به سمت پایین رفت شروع به مکیدن گردن و شکمم کرد با دستاش کمرمو گرفت و روم خیمه زد...
لطفا یه کامنت بیشتر نزارین
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۴.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.