غیرتی من
غیرتی من
پارت21
شی یان:نمیخواد امشب همین جا میمونی
کوی:منو ببر خونه
شی یان:نمیخوای روی سگم بالا بیاد که؟
میترسیدم ازش خفه شوم رفتم دنبال گوشیم
خیلی وقت بود که داشتم دنبال گوشیم میگشتم
کوی:گوشیم کجاست
شی یان:برای چی؟
کوی:میخوام به شویی بگم
شی یان:گفتم بهش
کوی:خب بده میخوام به مامانم زنگ بزنم
شی یان:لازم نیست
کوی:واییییی
با عصبانیت از پله ها رفتم بالا رفتم توی اتاق درو بستم قفل کردم پریدم روی تخت پتو و کشیدم روی سرم چند دقیقه بعد شی یان در میزد
شی یان:درو باز کن
کوی:نمیخام این همه اتاق برو یه جای دیگه
شی یان:باشه
شی یان رفت توی حال خودم بود که یکی پتو رو از روم ورداشن
کوی:جیغغغغ
شی یان:ساکت
کوی:چطوری اومدی تو؟
شی یان:کیلید
کیلید رو گرفت بالا
کوی:برو بیرون
هلش میدادم ولی انقدر زور داشت یک سانتی مترم تکون نمیخورد
بلندم کرد پرتم کرد روی تخت
شی یان:همین جا میخوابی از جاتم تکون نمیخوری
پتو رو کشید روی سرم
(شی یان)
کوی رفت زیر پتو منم تیشرتمو در اوردم انداختم گوشه اتاق رفتم سمت تخت متو رو ورداشتم خوابیدم کوی برگشت به من نگاه کرد
کوی:تو چرا لختی؟
شی یان:اینجوری عادت دارم بخوابم
کوی:من میرم یه اتاق دیگه
کوی بلند شد رفت سمت در دستگیره درو کشید جلو
کوی:چرا در قفلههههه
شی یان:من عادت دارم وقتی میخوابم درو قفل میکنم
کوی:اه من ریدم تو عادتت
با عصبانیت به کوی نگاه کردم
بلند شدم رفتم سمتش چسبونومش به دیوار دستمم گذاشتم
شی یان:میای بخوابی یا نه(با عصبانیت)
کوی:اوهوم
از بغلم رد شد رفت روی تخت پتو رو کشید روش رفتم روی تخت دراز کشیدم با فاصله ازش خوابیدم..
پارت21
شی یان:نمیخواد امشب همین جا میمونی
کوی:منو ببر خونه
شی یان:نمیخوای روی سگم بالا بیاد که؟
میترسیدم ازش خفه شوم رفتم دنبال گوشیم
خیلی وقت بود که داشتم دنبال گوشیم میگشتم
کوی:گوشیم کجاست
شی یان:برای چی؟
کوی:میخوام به شویی بگم
شی یان:گفتم بهش
کوی:خب بده میخوام به مامانم زنگ بزنم
شی یان:لازم نیست
کوی:واییییی
با عصبانیت از پله ها رفتم بالا رفتم توی اتاق درو بستم قفل کردم پریدم روی تخت پتو و کشیدم روی سرم چند دقیقه بعد شی یان در میزد
شی یان:درو باز کن
کوی:نمیخام این همه اتاق برو یه جای دیگه
شی یان:باشه
شی یان رفت توی حال خودم بود که یکی پتو رو از روم ورداشن
کوی:جیغغغغ
شی یان:ساکت
کوی:چطوری اومدی تو؟
شی یان:کیلید
کیلید رو گرفت بالا
کوی:برو بیرون
هلش میدادم ولی انقدر زور داشت یک سانتی مترم تکون نمیخورد
بلندم کرد پرتم کرد روی تخت
شی یان:همین جا میخوابی از جاتم تکون نمیخوری
پتو رو کشید روی سرم
(شی یان)
کوی رفت زیر پتو منم تیشرتمو در اوردم انداختم گوشه اتاق رفتم سمت تخت متو رو ورداشتم خوابیدم کوی برگشت به من نگاه کرد
کوی:تو چرا لختی؟
شی یان:اینجوری عادت دارم بخوابم
کوی:من میرم یه اتاق دیگه
کوی بلند شد رفت سمت در دستگیره درو کشید جلو
کوی:چرا در قفلههههه
شی یان:من عادت دارم وقتی میخوابم درو قفل میکنم
کوی:اه من ریدم تو عادتت
با عصبانیت به کوی نگاه کردم
بلند شدم رفتم سمتش چسبونومش به دیوار دستمم گذاشتم
شی یان:میای بخوابی یا نه(با عصبانیت)
کوی:اوهوم
از بغلم رد شد رفت روی تخت پتو رو کشید روش رفتم روی تخت دراز کشیدم با فاصله ازش خوابیدم..
۵.۷k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.