پارت دوازدهم
جیمین بعد دلداری دادن بهم از اتاق رفت بیرون
پنج مین بعد
ایفون زنگ خورد مامان درو باز کرد از اتاق اومدم بیرون و پرسیدم کیه مامانم شونه بالا انداخت و گفت نمیدونم گفت با ا/ت کار دارم جیمین اومد بیرون
_کیه
♡منم نمیدونم
یهو تهیونگ اومد تو من همونجا خشکم زده بود، تهیونگ بود ولی تهیونگ من نبود اون ته ته کیوت من نبود یه مستر کیم با یه کت و شلوار شیک
چشمام رفت سمت دستش تو دستاش یه تفنگ بود و چشماش قرمز بود فهمیدم گریه کرده اصلا به من چه
تهیونگ سریع داشت به طرفم میومد جیمین جلوشو گرفت ولی اون توجهی نکرد و پرتش کرد اونور و سر لوله تفنگ رو گذاشت رو شقیقم من از شوک تکون نمیخوردم و فقط به جلو خیره شده بودم تهیونگ گفت اگه جون ا/ت براتون مهمه میرید کنار همشون رفتن کنار یهو اونی از اتاق در اومد و با دیدن یه پسر که تفنگ دستشه میخواست جیغ بکشه ولی دستاش رو گذاشت رو دهنش
تهیونگ بعد از اینکه از در خونه رو بست، تفنگ رو از رو شقیقم برداشت و گذاشت جیبش بعد راه افتاد به سمت ماشین ولی من سر جام خشکم زده بود و هیچ حرکتی نمیکردم تهیونگ برگشت و گفت: بدو بیا تو ماشین. اگه میخواستم هم نمیتونستم حرکت کنم. تهیونگ اومد جلو و یه سیلی زد تو صورتم بازم تکونی نخوردم بغلم کرد تا ماشین.
مطمئن شدم این تهیونگ من نیس هنوز سوزشش رو رو لپم احساس میکردم.
تا منو تو ماشین نشوند اشکام سرازیر شد
که یهو تهیونگ از مستر کیم دوباره شد همون ته ته وگفت: ببخشید ببخشید من میخاستم شاید اینجوری بتونی تکون بخوری
دستای گرمش رو گذاشت رو گونه های سردم که صورتم رو اونوری کردم ته اومد رو پام نشست ولی اهمیتی ندادم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم با دستاش صورتم رو گرفت و رو به خودش کرد
اشکام پشت پلک لحظه شماری میکرد تا سرازیر شه دوباره که تهیونگ گفت: با هم حرف بزنیم؟
اشکام راه خودشون رو پیدا کردن و سرازیر شدن و بغضم ترکید
♡تو جلو چشمام دوست منو کردی میفهمی کردی؟ الانم که دیگه ته ته من نیستی یه تهیونگ دیگه ته ته من رو من تفنگ نمیکشید منو نمیزد (با بغض) و بعد دستم رو رو لپم گذاشتم و سرمو پایین انداختم
تهیونگ برگشت رو صندلی خودش پوفی کشید و دستشو تو موهاش کرد، ماشینو روشن کرد و منو به خونش برد
دست منو گرفت که دستمو از تو دستش کشیدم محکم تر دستمو گرفت و به سمت خونش رفت تو این فاصله سرم پایین بود وقتی رسیدیم سرم رو بالا اوردم و دیدم هه نا با یه لباس خیلی باز رو مبلش نشسته و تا اومدیم تو رفت تهیونگ رو بغل کرد تهیونگ هم دستامو ول کرد و با هم لب گرفتن....
لایک کنید ❤لفطاً
پنج مین بعد
ایفون زنگ خورد مامان درو باز کرد از اتاق اومدم بیرون و پرسیدم کیه مامانم شونه بالا انداخت و گفت نمیدونم گفت با ا/ت کار دارم جیمین اومد بیرون
_کیه
♡منم نمیدونم
یهو تهیونگ اومد تو من همونجا خشکم زده بود، تهیونگ بود ولی تهیونگ من نبود اون ته ته کیوت من نبود یه مستر کیم با یه کت و شلوار شیک
چشمام رفت سمت دستش تو دستاش یه تفنگ بود و چشماش قرمز بود فهمیدم گریه کرده اصلا به من چه
تهیونگ سریع داشت به طرفم میومد جیمین جلوشو گرفت ولی اون توجهی نکرد و پرتش کرد اونور و سر لوله تفنگ رو گذاشت رو شقیقم من از شوک تکون نمیخوردم و فقط به جلو خیره شده بودم تهیونگ گفت اگه جون ا/ت براتون مهمه میرید کنار همشون رفتن کنار یهو اونی از اتاق در اومد و با دیدن یه پسر که تفنگ دستشه میخواست جیغ بکشه ولی دستاش رو گذاشت رو دهنش
تهیونگ بعد از اینکه از در خونه رو بست، تفنگ رو از رو شقیقم برداشت و گذاشت جیبش بعد راه افتاد به سمت ماشین ولی من سر جام خشکم زده بود و هیچ حرکتی نمیکردم تهیونگ برگشت و گفت: بدو بیا تو ماشین. اگه میخواستم هم نمیتونستم حرکت کنم. تهیونگ اومد جلو و یه سیلی زد تو صورتم بازم تکونی نخوردم بغلم کرد تا ماشین.
مطمئن شدم این تهیونگ من نیس هنوز سوزشش رو رو لپم احساس میکردم.
تا منو تو ماشین نشوند اشکام سرازیر شد
که یهو تهیونگ از مستر کیم دوباره شد همون ته ته وگفت: ببخشید ببخشید من میخاستم شاید اینجوری بتونی تکون بخوری
دستای گرمش رو گذاشت رو گونه های سردم که صورتم رو اونوری کردم ته اومد رو پام نشست ولی اهمیتی ندادم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم با دستاش صورتم رو گرفت و رو به خودش کرد
اشکام پشت پلک لحظه شماری میکرد تا سرازیر شه دوباره که تهیونگ گفت: با هم حرف بزنیم؟
اشکام راه خودشون رو پیدا کردن و سرازیر شدن و بغضم ترکید
♡تو جلو چشمام دوست منو کردی میفهمی کردی؟ الانم که دیگه ته ته من نیستی یه تهیونگ دیگه ته ته من رو من تفنگ نمیکشید منو نمیزد (با بغض) و بعد دستم رو رو لپم گذاشتم و سرمو پایین انداختم
تهیونگ برگشت رو صندلی خودش پوفی کشید و دستشو تو موهاش کرد، ماشینو روشن کرد و منو به خونش برد
دست منو گرفت که دستمو از تو دستش کشیدم محکم تر دستمو گرفت و به سمت خونش رفت تو این فاصله سرم پایین بود وقتی رسیدیم سرم رو بالا اوردم و دیدم هه نا با یه لباس خیلی باز رو مبلش نشسته و تا اومدیم تو رفت تهیونگ رو بغل کرد تهیونگ هم دستامو ول کرد و با هم لب گرفتن....
لایک کنید ❤لفطاً
۸.۸k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.