(پارت8)
(پارت8)
کوک: جنده کوچولو پاشو
ات: کوک یکم دیگه
کوک: درست صدام کن که بزارم بیشتر بخوابی
ات: ددی فقط یکم دیگه بزار بخوابم ددی لطفا
کوک: اخه حوصلم سر میره کوچولوی من(دستشو برد پایین و کرد تو شرت ات و دوتا از انگشتاشو کرد تو سوراخ ات)
ات: احح ددی نکن اخخ اییی
کوک: میخای بیدار بشی یا نه؟
ات: عاحححح ددی خوابم میاد خب عضیتم نکن دیگه
ایییییییی
کوک: پس منم ادامه میدم
ات: اخخخ اییی فاک کوک لطفا
کوک: درست صدام کن (بیشتر فشار داد)
ات:(جیغ)حاححح ناححح ایی ددی میخای بکشیم
کوک: این چه حرفیه عزیزم کسی تاحالا با انگشت کردن نمرده
ات:(گریه شدید) هنقق د.. ددی من...... هق هنق من د.. دلم دهنق درد میکنه
کوک: اوم هرزه کوچوی من من میخام انجامش بدم
ات: د... ددی می... میشه شب انجامش بدیم ددی لطفا
کوک: فاک چراوقتی انگشتام توته اینقدر مظلومی دلم میخاد بیشتر به فاک بدمت(انگشتشو بالا پایین میکرد)
ات:(جیغغغغ) د.. هنق هنق هنق ددی ایییی نکن ددی لطفا بسه تمومش کن غلت کردم
کوک: قول میدی شب بزاری انجامش بدم
ات: هنق هنق(گریه) ا.. اره ددی تو.. تورو خدا بسه اینقدر انگشتتو فشار نده ددی
کوک: خیله خب باشه(انگشتشو در اورد و دستشو زد به واژن ات و دید یکمی خیسه)
کوک: هرزه کوچوم مثل اینکه خیلی هم بدت نیومده
ات: ددی ل.. هنق لطفا بسه این لباس زیر لعنتی احح فاک
کوک: میخای درش بیارم
ات: که راحت تر بتونی به فاک بدیم(گریه شدید)
کوک: کوچوی من ببخشید نه فقط گفتم اگه عزی.. ـ
ات: درش بیار واسم لطفا
(کوک شرت ات رو در اورد)
کوک: خوبه
ات: اره
کوک: میخای بری حموم
ات: نه
کوک: اوکی پس من میرم تو هم پاشو برو لباساتو عوض کن
ات: باشه
(کوک رفت حموم ات هم لباساشو عوض کرد و رفت دستشویی کار های لازم رو رو انجام داد و رفت تو اتاق)
کوک: بیب میشه موهامو خشک کنی
ات: اوکی
(ات موهای کوک رو خشک کردو رفتن صبحونه خوردن و)
ات: کوک میخام ناخنایی که خریدمو بزارم
کوک: اوکی میخای کمکت کنم بیب
ات: اره صبر کن برم بیارمشون
(رفت اورد)
کوک: اوم خوشگله
ات: کوک خودت انتخابشون کردی
کوک: خب عجب سلیقه ای دارم
ات: اوم خیله خب بگیر اینو(چسبو گفت)
کوک: خب الان بزنم به این ناخنه
ات: اره وای یکم خوبه
(بعد ات کل ناخوناشو گذاشت)
ات: خب چطور شد
کوک: خوشگل شد
ات: کوک
کوک: جونم
ات: بوسم کن
کوک: بیا اینجا ببینم کوچولوم(بعد لباشو بوسید)
ات: کوک حوصلم سر رفته
کوک: بیب میخای واست چی کار کنم اخه همش میگی حوصلم سر رفته
ات: ب.. ببخشید اخه
کوک: میخای گیم بازی کنیم
ات: چ.. چی نه نه من بلد نیستم
کوک: خب بهت یاد میدم
ات: امممم ب.. باشه
(بعد کوک به ات گیم بازی کردن رو یاد داد و ات یاد گرفت بعد داشتن بازی میکردن که کوک همش میباخت تا ات برنده بشه)
کوک: جنده کوچولو پاشو
ات: کوک یکم دیگه
کوک: درست صدام کن که بزارم بیشتر بخوابی
ات: ددی فقط یکم دیگه بزار بخوابم ددی لطفا
کوک: اخه حوصلم سر میره کوچولوی من(دستشو برد پایین و کرد تو شرت ات و دوتا از انگشتاشو کرد تو سوراخ ات)
ات: احح ددی نکن اخخ اییی
کوک: میخای بیدار بشی یا نه؟
ات: عاحححح ددی خوابم میاد خب عضیتم نکن دیگه
ایییییییی
کوک: پس منم ادامه میدم
ات: اخخخ اییی فاک کوک لطفا
کوک: درست صدام کن (بیشتر فشار داد)
ات:(جیغ)حاححح ناححح ایی ددی میخای بکشیم
کوک: این چه حرفیه عزیزم کسی تاحالا با انگشت کردن نمرده
ات:(گریه شدید) هنقق د.. ددی من...... هق هنق من د.. دلم دهنق درد میکنه
کوک: اوم هرزه کوچوی من من میخام انجامش بدم
ات: د... ددی می... میشه شب انجامش بدیم ددی لطفا
کوک: فاک چراوقتی انگشتام توته اینقدر مظلومی دلم میخاد بیشتر به فاک بدمت(انگشتشو بالا پایین میکرد)
ات:(جیغغغغ) د.. هنق هنق هنق ددی ایییی نکن ددی لطفا بسه تمومش کن غلت کردم
کوک: قول میدی شب بزاری انجامش بدم
ات: هنق هنق(گریه) ا.. اره ددی تو.. تورو خدا بسه اینقدر انگشتتو فشار نده ددی
کوک: خیله خب باشه(انگشتشو در اورد و دستشو زد به واژن ات و دید یکمی خیسه)
کوک: هرزه کوچوم مثل اینکه خیلی هم بدت نیومده
ات: ددی ل.. هنق لطفا بسه این لباس زیر لعنتی احح فاک
کوک: میخای درش بیارم
ات: که راحت تر بتونی به فاک بدیم(گریه شدید)
کوک: کوچوی من ببخشید نه فقط گفتم اگه عزی.. ـ
ات: درش بیار واسم لطفا
(کوک شرت ات رو در اورد)
کوک: خوبه
ات: اره
کوک: میخای بری حموم
ات: نه
کوک: اوکی پس من میرم تو هم پاشو برو لباساتو عوض کن
ات: باشه
(کوک رفت حموم ات هم لباساشو عوض کرد و رفت دستشویی کار های لازم رو رو انجام داد و رفت تو اتاق)
کوک: بیب میشه موهامو خشک کنی
ات: اوکی
(ات موهای کوک رو خشک کردو رفتن صبحونه خوردن و)
ات: کوک میخام ناخنایی که خریدمو بزارم
کوک: اوکی میخای کمکت کنم بیب
ات: اره صبر کن برم بیارمشون
(رفت اورد)
کوک: اوم خوشگله
ات: کوک خودت انتخابشون کردی
کوک: خب عجب سلیقه ای دارم
ات: اوم خیله خب بگیر اینو(چسبو گفت)
کوک: خب الان بزنم به این ناخنه
ات: اره وای یکم خوبه
(بعد ات کل ناخوناشو گذاشت)
ات: خب چطور شد
کوک: خوشگل شد
ات: کوک
کوک: جونم
ات: بوسم کن
کوک: بیا اینجا ببینم کوچولوم(بعد لباشو بوسید)
ات: کوک حوصلم سر رفته
کوک: بیب میخای واست چی کار کنم اخه همش میگی حوصلم سر رفته
ات: ب.. ببخشید اخه
کوک: میخای گیم بازی کنیم
ات: چ.. چی نه نه من بلد نیستم
کوک: خب بهت یاد میدم
ات: امممم ب.. باشه
(بعد کوک به ات گیم بازی کردن رو یاد داد و ات یاد گرفت بعد داشتن بازی میکردن که کوک همش میباخت تا ات برنده بشه)
۱۲.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.