تبدیل نفرت به عشق
پارت 16
ا/ت: تو از کجا فهمیدی؟ کای: دیگه بنده شوهرتم
تهیونگ: میگن زن و شوهر ذهنه همو میخونن( با حرص) کای: اره به نظر من کاملا درسته ( بچه ها لونا دوسته ا/ت ) ا/ت: کای عزیزم گوشیم رو میدی به لونا زنگ بزنم کای: برو بیرون حرف بزن
لونا بعد چند بوق برداشت
ا/ت: لونا حرف نزن بخدا جرت میدم تو میدونستی این مدله تهیونگ چرا نیومدی لونا: بابا ننم داشت برمیگشت آمریکا داشتم بدرقه اش میکردم ا/ت: خفشو لونا: برا جبران میای امروز بریم بار ا/ت: کوک جونتم میخوای بیاری لونا: اره دیگه اون با یکی از دوستاش میاد ( خب دوستان ببینید دوست پسر لونا کوکه) ا/ت: اوکی
بعد از کلی زر زدن میره پیشه کای
ا/ت: کای میای امروز با لونا بریم بار کای: نه امروز خیلی کار دارم باشه برا بعد ا/ت: اوکی
بعد از کلی کار رفتم خونه یکم استراحت کردم بعد بلند شدم آماده شدم که برم بار
یه نگاه به خودم تو آینه انداختم اصن مگه میشه من یه چی بپوشم بهم نیاد من گونی هم بپوشم بهم میاد(میگم اعتماد به نفسه جین رو داره شما باور نکنید)
سوئیچ ماشین رو برداشتم و زدم بیرون رفتم به سمت اون بار رفتم داخل لونا رو دیدم اما اونی که بقلش بود درست دیدم اون یونجی بود یونجی: ا/ت
رفتم پریدم بقلش ا/ت: دلم برات تنگ شده بودد یونجی: باشه بیا پایین کمرم شکست سوهو: ماهم اینجا زرشکیم ا/ت: عرررر سوهو لونا تو اینا رو خبر کردی؟ لونا: اره ا/ت: عاشقتمممم لونا: صبح داشتی کلمو میکندی ا/ت: اصن فدای سرت نیومدی استراحت کردی لونا: از این به بعد لطفا هرچی میشه شما هم باشین این الان فردا دوباره قراره پاچه بگیره ا/ت: کوک کو لونا: داره با رفیقش میاد اونها اونجاست سوهو: یه دقه اون تهیونگ نیست؟ ا/ت: اره خودشه اون اینحا چیکار میکنه کوک: سلام بچه ها ا/ت: کوک یه دقه بیا کوک: جانم ا/ت : اینو برا چی آوردی
ا/ت: تو از کجا فهمیدی؟ کای: دیگه بنده شوهرتم
تهیونگ: میگن زن و شوهر ذهنه همو میخونن( با حرص) کای: اره به نظر من کاملا درسته ( بچه ها لونا دوسته ا/ت ) ا/ت: کای عزیزم گوشیم رو میدی به لونا زنگ بزنم کای: برو بیرون حرف بزن
لونا بعد چند بوق برداشت
ا/ت: لونا حرف نزن بخدا جرت میدم تو میدونستی این مدله تهیونگ چرا نیومدی لونا: بابا ننم داشت برمیگشت آمریکا داشتم بدرقه اش میکردم ا/ت: خفشو لونا: برا جبران میای امروز بریم بار ا/ت: کوک جونتم میخوای بیاری لونا: اره دیگه اون با یکی از دوستاش میاد ( خب دوستان ببینید دوست پسر لونا کوکه) ا/ت: اوکی
بعد از کلی زر زدن میره پیشه کای
ا/ت: کای میای امروز با لونا بریم بار کای: نه امروز خیلی کار دارم باشه برا بعد ا/ت: اوکی
بعد از کلی کار رفتم خونه یکم استراحت کردم بعد بلند شدم آماده شدم که برم بار
یه نگاه به خودم تو آینه انداختم اصن مگه میشه من یه چی بپوشم بهم نیاد من گونی هم بپوشم بهم میاد(میگم اعتماد به نفسه جین رو داره شما باور نکنید)
سوئیچ ماشین رو برداشتم و زدم بیرون رفتم به سمت اون بار رفتم داخل لونا رو دیدم اما اونی که بقلش بود درست دیدم اون یونجی بود یونجی: ا/ت
رفتم پریدم بقلش ا/ت: دلم برات تنگ شده بودد یونجی: باشه بیا پایین کمرم شکست سوهو: ماهم اینجا زرشکیم ا/ت: عرررر سوهو لونا تو اینا رو خبر کردی؟ لونا: اره ا/ت: عاشقتمممم لونا: صبح داشتی کلمو میکندی ا/ت: اصن فدای سرت نیومدی استراحت کردی لونا: از این به بعد لطفا هرچی میشه شما هم باشین این الان فردا دوباره قراره پاچه بگیره ا/ت: کوک کو لونا: داره با رفیقش میاد اونها اونجاست سوهو: یه دقه اون تهیونگ نیست؟ ا/ت: اره خودشه اون اینحا چیکار میکنه کوک: سلام بچه ها ا/ت: کوک یه دقه بیا کوک: جانم ا/ت : اینو برا چی آوردی
۳۲.۲k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.