وقتی جفتتون مافیا بودین و تو عاشقش میشی(درخواستی)
🥟چی؟
🦋لطفا باهام قرار بزار
🥟من ازت خوشم نمیاد ا.ت
🥟میفهمی چی میگی؟
صدای شکسته شدن قلبت رو شنیدی یه قطره اشکاز چشمات اومد پایین و گفتی
🦋متاسفم
و رفتی پایین
🦊چقدر کارتون زود تموم شد
اعضا با دیدن قیافت فهمیدن چی شد
🦋من یه کاری دارم باید برم(لبخند فیک)
🐺ا.ت
🦋خداحافظ
و از اونجا دور شدی
رفتی بار،الکی به مینهو و فلیکس گفتی رفتی پیش دوست صمیمیت و ممکنه ساعت ۲ شب بیای خونه
تو یه دختر بالغ بودی،برای همین به اینکه شب دیر بیای خونه کاری نداشتن
تقریبا ۵۰ شات الکل خوردی و دیگه خسته شده بودی از الکل خوردن کاملا مست بودی ولی نه اونجوری که متوجه کارات نشی
یه پسره اومد پیشت و خواست باهات لاس بزنه ولی تو اصلا اعصاب نداشتی باهاش سرکولم بزنی برای همین اسلحه تو که همیشه تو جیبت بود در اوردی و به سرش شلیک کردی
و گفتی
🦋حوصلتو ندارم
🦋مخصوصا الان
و از بار خارج شدی پیاده تا خونه رفتی چون حوصله نداشتی تاکسی بگیری و اگه به مینهو و فلیکس میگفتی بیان دنبالت میفهمیدن بهشون دروغ گفتی
بعد از یک ساعت پیاده روی بلاخره رسیدی خونه
در رو باز کردی و وارد خونه شدی
🐣چه عجب
🦋حوصله ندارم میخوام برم بخوابم
🐰چی بهت گفت؟
🦋چی باید میگفت از اولم جوابم میدونستم اون ازم متنفره مینهو،اون ازم بدش میاد
🐰ا.ت
🦋میشه ساکت شی؟
اینو گفتی و رفتی تو اتاقت در رو قفل کردی و گریه کردی
بلند بلند گریه میکردی
مینهو اومد دم در اتاقت و گفت
🐰ا.ت کار احمقانه ای نکن
🦋برین(جیغ و گریه)
فلیکس مینهو رو کشید اونور و گفت
🐣بیا اینور فعلا میخواد تنها باشه
🐰ولی
🐣هیششش
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
🦋لطفا باهام قرار بزار
🥟من ازت خوشم نمیاد ا.ت
🥟میفهمی چی میگی؟
صدای شکسته شدن قلبت رو شنیدی یه قطره اشکاز چشمات اومد پایین و گفتی
🦋متاسفم
و رفتی پایین
🦊چقدر کارتون زود تموم شد
اعضا با دیدن قیافت فهمیدن چی شد
🦋من یه کاری دارم باید برم(لبخند فیک)
🐺ا.ت
🦋خداحافظ
و از اونجا دور شدی
رفتی بار،الکی به مینهو و فلیکس گفتی رفتی پیش دوست صمیمیت و ممکنه ساعت ۲ شب بیای خونه
تو یه دختر بالغ بودی،برای همین به اینکه شب دیر بیای خونه کاری نداشتن
تقریبا ۵۰ شات الکل خوردی و دیگه خسته شده بودی از الکل خوردن کاملا مست بودی ولی نه اونجوری که متوجه کارات نشی
یه پسره اومد پیشت و خواست باهات لاس بزنه ولی تو اصلا اعصاب نداشتی باهاش سرکولم بزنی برای همین اسلحه تو که همیشه تو جیبت بود در اوردی و به سرش شلیک کردی
و گفتی
🦋حوصلتو ندارم
🦋مخصوصا الان
و از بار خارج شدی پیاده تا خونه رفتی چون حوصله نداشتی تاکسی بگیری و اگه به مینهو و فلیکس میگفتی بیان دنبالت میفهمیدن بهشون دروغ گفتی
بعد از یک ساعت پیاده روی بلاخره رسیدی خونه
در رو باز کردی و وارد خونه شدی
🐣چه عجب
🦋حوصله ندارم میخوام برم بخوابم
🐰چی بهت گفت؟
🦋چی باید میگفت از اولم جوابم میدونستم اون ازم متنفره مینهو،اون ازم بدش میاد
🐰ا.ت
🦋میشه ساکت شی؟
اینو گفتی و رفتی تو اتاقت در رو قفل کردی و گریه کردی
بلند بلند گریه میکردی
مینهو اومد دم در اتاقت و گفت
🐰ا.ت کار احمقانه ای نکن
🦋برین(جیغ و گریه)
فلیکس مینهو رو کشید اونور و گفت
🐣بیا اینور فعلا میخواد تنها باشه
🐰ولی
🐣هیششش
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
۱۲.۷k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.