رمان عشق ممنوعه پارت ۴
ارس زنگ زد بهم و گفت
نفس نفس میزد گفت دیا بدو بیا به این لکیشنی که برات فرستادم
سری حاضر شدم و رفتم رسیدم یه جا تاریک بود دیدم دونفر اومدن جلومو گرفتن گفتن برو تو ماشین رفتم تو ماشین بعد چنددیقه رسیدیم پیادم کردن بازم یه جای تاریک دیگه بود یه جا بود نور میومد رفتم سمت نور یه دفعه صدای جیغ زدن بچه ها اومد همه خوشحال بودن دیدم ارس داریه میاد سمتم روبه روم قرار گرفت داد زد گف مهراب موزیک و پلی کن
دیا. مهراب کیه
ارس. هیس هیچی نگو
موزیک پلی شد دیدم ارس دست کرد تو جیبش یه چیزی دراور و جلوم زانو زد گفت.؟....
دیا. به تته پته افتادم
ارس. بدو این همه منتظر جواب توان (نزدیک ۶۰نفر بودن)
ارس. بدو
دیا. ام نمدونم چی بگم
ممد ازونور داد زد با خنده جواب فقط یه کلمست آره یا نه
باورم نمیشد ارس جلو اون همه ادم ازم تقاضای رل زدن کرد
ارس. چیشد جوا
دیا........
برید تو خماری
تا پارت بعدی بای
نفس نفس میزد گفت دیا بدو بیا به این لکیشنی که برات فرستادم
سری حاضر شدم و رفتم رسیدم یه جا تاریک بود دیدم دونفر اومدن جلومو گرفتن گفتن برو تو ماشین رفتم تو ماشین بعد چنددیقه رسیدیم پیادم کردن بازم یه جای تاریک دیگه بود یه جا بود نور میومد رفتم سمت نور یه دفعه صدای جیغ زدن بچه ها اومد همه خوشحال بودن دیدم ارس داریه میاد سمتم روبه روم قرار گرفت داد زد گف مهراب موزیک و پلی کن
دیا. مهراب کیه
ارس. هیس هیچی نگو
موزیک پلی شد دیدم ارس دست کرد تو جیبش یه چیزی دراور و جلوم زانو زد گفت.؟....
دیا. به تته پته افتادم
ارس. بدو این همه منتظر جواب توان (نزدیک ۶۰نفر بودن)
ارس. بدو
دیا. ام نمدونم چی بگم
ممد ازونور داد زد با خنده جواب فقط یه کلمست آره یا نه
باورم نمیشد ارس جلو اون همه ادم ازم تقاضای رل زدن کرد
ارس. چیشد جوا
دیا........
برید تو خماری
تا پارت بعدی بای
۱۷.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.