my daddy Ⓟ¹
my daddy Ⓟ¹
ویوات
داشتم تو اشپز خونه کافه ظرف میشستم که یاد لیا افتادم با خودم میگفتم اخه چرا باید شغل بهترین رفیق من این باشه این همه شغل تو سن کم داره تو هر.زه خونه کار میکنه هر چقد به این احمق میگم برو سرکار دیگه ای انگار نه انگار همینطور تو افکار خودم غرق شده بودم که حواسم نبود یکی از ظرفای کافه از دستم لیز خورد افتاد شکست
ات:خاک تو اون سرم رییس صددرصد اخراجم میکنه این بار سومم بود چه گوهی بخورم حالاااا
رییس:ات اتتت باز چیو زدی شکوندی دختره دست پا چلفتی (اومد تو اشپز خونه) دیونه این بار چندمته زدی ظرف کافمو شکوندی خاک تو اون سرت کنن گمشو اخراجی (باداد)
ات:رییس تروخدا غلط کردم اصلا از حقوقم کم کن ولی اخراجم نکن
رییس:ات هر دفع داری همینو میگی مگه من مسخره توهم گمشو بیرون اخراجی
ات:رییس خب یه ظرف بود دیگه لطفا ببخشید
رییس:گفتم گمشو بیرون یه کاری نکن خودم پرتت کنم بیرون هر.زه
وقتی بهم گفت واقعا عصبانی شدم اون حق نداشت روم اسم بزاره (زد درگوش رییسش)
ات:مرتیکه حیون تو به چه حقی به من میگی هر.زه مگه کی هستی (پیشبندشو در میاره میکوبه تو صورت رییسش) بگیر بکنش تو کونت حیون حمال(باداد)
(رییسش دستشو میگیره که میخواد پرت کنه بیرون ات رو )
ات:ولم کن اشغال
رییس:برو گمشو دختره خر
ات:ولم کن خودم میرم (ولش میکنه)
وسایلمو جمع کردم انقد ناراحت عصبی بودم حالا چیکار کنم اجاره خونه رو چه طوری بدم فاکک داشتم از کافه میرفتم بیرون
ات:ریدم تو خودتو این کافت مرکتیه ک.ون صفت برو بمیر (باداد)
رییس:هرررررریی(باداد)
رفتم بیرون به سمت خونه برم وای خدا حالا چیکار کنم اجاره این ماهمو چجوری بدم صاحب خونم صددرصد پرتم میکنه بیرون رفتم سمت یه سوپر مارکت اونجا روزنامه بخرم شاید کسی اگهی گذاشته باشه برای شغل رفتم تو سوپر مارکت 3تا روزنامه خریدم از صاحب سوپر مارکت پرسیدم
ات:ببخشید اقا یه سوالی ازتون داشتم
مرد:بله بفرمایید
ات:شما اینجا به شاگرد احتیاج ندارین؟من دنبال شغلم
مرد:نه
ات:😐💔 باشه ممنون
رفتم بیرون سوپر مارکت هعی اخه خدایا حالا من چیکار کنم زنگ زدم به لیا شاید اون چاره ای برام داشت
ات:الو لیا خوبی
لیا:الو بچ سلام خوبم تو خوبی؟
ات:نه خوب نیستم بخاطر شکستن یه ظرف از شغلم اخراج شدم لیا یه جایی معرفی کن برم کار کنم اجاره این ماهو ندم بدبخت میشم
لیا:خب اممم ببین می خوای بیا پیش من کار کن در آمدشم خوبه ها
ات:برو بابا رفتگرم بشم نمیام پیش تو کار کنم
لیا:چرا اون وقت؟
ات:چون نمی خوام زیر این اون باشم حالا ول کن روزنامه خریدم برم خونه ببینم شاید شغلی پیدا کردم
لیا:خود دانی من برم کارم دارن فعلا
ات:اوکی خوش بگذره
قطع کردم رسیدم خونه لباسامو عوض کردم یه قهوه برا خودم درست کرد رفتم سراغ روزنامه ها همینطور داشتم میخوندم که یکیو دیدم برا خیاطی می خواد من که چیزی از خیاطی سردر نمیارم یکیو دیدم برای شاگردی سوپرمارکت میخواد تماس گرفتم باهاشون
ات:الو سلام (یه خانم جواب داد)
خانومه:سلام بفرمایید
ات:من برای اگهی تون زنگ زدم
خانومه:متاسفم اما یکیو پیدا کردیم دیر زنگ زدین
ات:عه باشه پس خداحافظ
گوشی قطع کردم یکی دیگه رو دیدم اونم برای سوپر مارکت بود ادرسشو دیدم مال بوسان بود با خودم گفتم برو بابا کی حال داره از سئول پاش بره بوسان یکی دیگه رو دیدم تو سئول برای منشی یه شرکت می خاستن شماره اونجا رو گرفتم یه خانومه جواب داد
ات:سلام.......
ادامه داره
شرط پارت بعد:
10لایک5کامنت
ویوات
داشتم تو اشپز خونه کافه ظرف میشستم که یاد لیا افتادم با خودم میگفتم اخه چرا باید شغل بهترین رفیق من این باشه این همه شغل تو سن کم داره تو هر.زه خونه کار میکنه هر چقد به این احمق میگم برو سرکار دیگه ای انگار نه انگار همینطور تو افکار خودم غرق شده بودم که حواسم نبود یکی از ظرفای کافه از دستم لیز خورد افتاد شکست
ات:خاک تو اون سرم رییس صددرصد اخراجم میکنه این بار سومم بود چه گوهی بخورم حالاااا
رییس:ات اتتت باز چیو زدی شکوندی دختره دست پا چلفتی (اومد تو اشپز خونه) دیونه این بار چندمته زدی ظرف کافمو شکوندی خاک تو اون سرت کنن گمشو اخراجی (باداد)
ات:رییس تروخدا غلط کردم اصلا از حقوقم کم کن ولی اخراجم نکن
رییس:ات هر دفع داری همینو میگی مگه من مسخره توهم گمشو بیرون اخراجی
ات:رییس خب یه ظرف بود دیگه لطفا ببخشید
رییس:گفتم گمشو بیرون یه کاری نکن خودم پرتت کنم بیرون هر.زه
وقتی بهم گفت واقعا عصبانی شدم اون حق نداشت روم اسم بزاره (زد درگوش رییسش)
ات:مرتیکه حیون تو به چه حقی به من میگی هر.زه مگه کی هستی (پیشبندشو در میاره میکوبه تو صورت رییسش) بگیر بکنش تو کونت حیون حمال(باداد)
(رییسش دستشو میگیره که میخواد پرت کنه بیرون ات رو )
ات:ولم کن اشغال
رییس:برو گمشو دختره خر
ات:ولم کن خودم میرم (ولش میکنه)
وسایلمو جمع کردم انقد ناراحت عصبی بودم حالا چیکار کنم اجاره خونه رو چه طوری بدم فاکک داشتم از کافه میرفتم بیرون
ات:ریدم تو خودتو این کافت مرکتیه ک.ون صفت برو بمیر (باداد)
رییس:هرررررریی(باداد)
رفتم بیرون به سمت خونه برم وای خدا حالا چیکار کنم اجاره این ماهمو چجوری بدم صاحب خونم صددرصد پرتم میکنه بیرون رفتم سمت یه سوپر مارکت اونجا روزنامه بخرم شاید کسی اگهی گذاشته باشه برای شغل رفتم تو سوپر مارکت 3تا روزنامه خریدم از صاحب سوپر مارکت پرسیدم
ات:ببخشید اقا یه سوالی ازتون داشتم
مرد:بله بفرمایید
ات:شما اینجا به شاگرد احتیاج ندارین؟من دنبال شغلم
مرد:نه
ات:😐💔 باشه ممنون
رفتم بیرون سوپر مارکت هعی اخه خدایا حالا من چیکار کنم زنگ زدم به لیا شاید اون چاره ای برام داشت
ات:الو لیا خوبی
لیا:الو بچ سلام خوبم تو خوبی؟
ات:نه خوب نیستم بخاطر شکستن یه ظرف از شغلم اخراج شدم لیا یه جایی معرفی کن برم کار کنم اجاره این ماهو ندم بدبخت میشم
لیا:خب اممم ببین می خوای بیا پیش من کار کن در آمدشم خوبه ها
ات:برو بابا رفتگرم بشم نمیام پیش تو کار کنم
لیا:چرا اون وقت؟
ات:چون نمی خوام زیر این اون باشم حالا ول کن روزنامه خریدم برم خونه ببینم شاید شغلی پیدا کردم
لیا:خود دانی من برم کارم دارن فعلا
ات:اوکی خوش بگذره
قطع کردم رسیدم خونه لباسامو عوض کردم یه قهوه برا خودم درست کرد رفتم سراغ روزنامه ها همینطور داشتم میخوندم که یکیو دیدم برا خیاطی می خواد من که چیزی از خیاطی سردر نمیارم یکیو دیدم برای شاگردی سوپرمارکت میخواد تماس گرفتم باهاشون
ات:الو سلام (یه خانم جواب داد)
خانومه:سلام بفرمایید
ات:من برای اگهی تون زنگ زدم
خانومه:متاسفم اما یکیو پیدا کردیم دیر زنگ زدین
ات:عه باشه پس خداحافظ
گوشی قطع کردم یکی دیگه رو دیدم اونم برای سوپر مارکت بود ادرسشو دیدم مال بوسان بود با خودم گفتم برو بابا کی حال داره از سئول پاش بره بوسان یکی دیگه رو دیدم تو سئول برای منشی یه شرکت می خاستن شماره اونجا رو گرفتم یه خانومه جواب داد
ات:سلام.......
ادامه داره
شرط پارت بعد:
10لایک5کامنت
۲۸.۶k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.