صبح است و
صبح است و
خورشیــد
با انگشتان طلایــی
می کوبد بر پنجـره
بیدار شو!
بگذار زندگـــی
از دریچه ی چشمان تــو آغاز شود…
خورشیــد
با انگشتان طلایــی
می کوبد بر پنجـره
بیدار شو!
بگذار زندگـــی
از دریچه ی چشمان تــو آغاز شود…
۲.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲