پارت ❶ «فروخته شده»
پارت ❶ «فروخته شده»
با الارم از خواب بیدار شدم شتتت خیلی خستم نمیخوام برم سر کارررر و دیگه بالاخره از تخت دل کندم و رفتم رفتم دستشویی کارا ی لازمو انجام دادم
لباسام رو پوشیدم یه ارایش ملایم کردم و رفتم رسیدم کافه
دوست خلم یونجییی رو دیدم البته هر روز میبینمش😐
شیفت کاریم تموم شد نزدیکای غروب بود داشتم پیاده میرفتم خونه و رسیدم وقتی وارد خونه شدم دیدم که پدرم جلوی در ورودی وایساده
ا.ت:سلام بابا
(بابای ا.ت رو مینویسم ا.پ)
ا. ت:چیشده چرا جوابم رو نمیدی؟؟
ا.پ:متاسفانه نمیدونم چه طوری بگم من تورو فروختم
همون موقع اشک توی چشمام جمع شد میخواستم بدوئم توی اتاقم که یهو یکی دستم رو گرفت
یه پسر بود و منو گرفت و پرتم کرد داخل یه ون مشکی که یهو دردی توی کمرم پیچید و خودشم سوار شد
به راننده گفت تا حرکت کنه
ا.ت:تو کی هستی منو کجا میبری(با گریه)
که دیدم جواب نمیده دوباره پرسیدم
ا.ت:تو می هستی میگم منو کجا میبریییی
که دیدم داشت نزدیکم میشد از ترس زبونم بند اومد
پسره:من جئون جونگکوکم و اگه یه کلمه ی دیگه حرف بزنی برات بد تموم میشه....
حمایت🙃
با الارم از خواب بیدار شدم شتتت خیلی خستم نمیخوام برم سر کارررر و دیگه بالاخره از تخت دل کندم و رفتم رفتم دستشویی کارا ی لازمو انجام دادم
لباسام رو پوشیدم یه ارایش ملایم کردم و رفتم رسیدم کافه
دوست خلم یونجییی رو دیدم البته هر روز میبینمش😐
شیفت کاریم تموم شد نزدیکای غروب بود داشتم پیاده میرفتم خونه و رسیدم وقتی وارد خونه شدم دیدم که پدرم جلوی در ورودی وایساده
ا.ت:سلام بابا
(بابای ا.ت رو مینویسم ا.پ)
ا. ت:چیشده چرا جوابم رو نمیدی؟؟
ا.پ:متاسفانه نمیدونم چه طوری بگم من تورو فروختم
همون موقع اشک توی چشمام جمع شد میخواستم بدوئم توی اتاقم که یهو یکی دستم رو گرفت
یه پسر بود و منو گرفت و پرتم کرد داخل یه ون مشکی که یهو دردی توی کمرم پیچید و خودشم سوار شد
به راننده گفت تا حرکت کنه
ا.ت:تو کی هستی منو کجا میبری(با گریه)
که دیدم جواب نمیده دوباره پرسیدم
ا.ت:تو می هستی میگم منو کجا میبریییی
که دیدم داشت نزدیکم میشد از ترس زبونم بند اومد
پسره:من جئون جونگکوکم و اگه یه کلمه ی دیگه حرف بزنی برات بد تموم میشه....
حمایت🙃
۵.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.