یا شافی
یا شافی
بیماری هجوم آورده بر تن عزیزانم و چنان می سوزاند که تیره می شود رخ رنجورشان ... و در میان تب و خیسی ، هذیان و خنده های از ته دل ، اضطراب و ترس در جانم می نشیند ...
و حال که آن ها سرپا شده اند شکر خدا ... چنان دردی در جانم افتاده که نگو ... نمی دانم درد خستگی است یا بیماری در جانم نشسته ؟
و من مدام به این می اندیشم که باید قوی باشی ، باید سرپا باشی حتی اگر مریض شوی !
آخر تو یک زنی ، مادری ، همسری ... !
زن ها خیلی قوی هستند ... نگاه به ضعفشان نکن ... زن ها وقت هایی که نیاز است زنده می شوند حتی اگر مرده بودند ...!
بیماری هجوم آورده بر تن عزیزانم و چنان می سوزاند که تیره می شود رخ رنجورشان ... و در میان تب و خیسی ، هذیان و خنده های از ته دل ، اضطراب و ترس در جانم می نشیند ...
و حال که آن ها سرپا شده اند شکر خدا ... چنان دردی در جانم افتاده که نگو ... نمی دانم درد خستگی است یا بیماری در جانم نشسته ؟
و من مدام به این می اندیشم که باید قوی باشی ، باید سرپا باشی حتی اگر مریض شوی !
آخر تو یک زنی ، مادری ، همسری ... !
زن ها خیلی قوی هستند ... نگاه به ضعفشان نکن ... زن ها وقت هایی که نیاز است زنده می شوند حتی اگر مرده بودند ...!
۲.۲k
۰۹ آذر ۱۴۰۳