Cold hearted
part²
هانا:بای بای"خنده"
"چهار سال بعد"
"شروع مکالمه"
هانا:سلام مامان"خنده"
م.کوک:دختر عجله دارم زودتر کارتو بگو
هانا:مامان.......
"پایان مکالمه"
ویو هانا
بعد از تماس کوتاهی که با مامانم داشتم خیلی ناراحت بخاطر قطع کردن تلفن از فرودگاه بیرون اومدم تاکسی گرفتم و به سمت خونه حرکت کردم وقتی رسیدم احساس کردم دارن مهمونی میگیرن این حجم از ماشین و این همه نور رو از کجا اوردن خواستم در بزنم که تصمیم گرفتم وسایلمو بردارم و ببرم خونه درختیم و همین کارو کردم بعد از گذاشتن وسایلم اونجا ژاکت کارامایمو در اوردم ، اون کنار اویزون کردم و یه لباس برای خودم انتخاب کردم و پوشیدم بعد از چند دقیقه که تو فکر فرو رفته بودم صدای قطره های بارون رو شنیدم چتر شفافم رو برداشتم و به سمت در عمارت حرکت کردم و چند بار محکم کوبه ای که رنگ طلایی داشت رو به در زدم که در باز شد
سولا:اوه خانم جئون مهمون داشتین
هانا:اوه نه مهمون نداشتن من اومدم چیزی بردارم و برم بیرون"خنده"
سولی:سولا این خانم کوچولو کیه
م.کوک:کی اومده بود سول......"تعجب"
هانا:من الان میرم نترس"خنده"از مهمونی لذت ببرین
جیسو:کی بود خانم جئون
هانا:راستی چهار سال نشد"خنده"
لینا:چه صدای آشنایی
کوک:مامان چرا خشکت زده سولا کی اومد تو
سولا:یه خانم جوونی گفت میخواد چیزی برداره و بره
هانا:سلامی دوباره من اومدم سویچ بردارم برم
جیمین:کوک میدونی این خانم کیه
کوک:نه ولی قیافش اشناس
پ.کوک:دزدی؟
هانا:دزد موقع مهمونی دزدی میکنه ؟
م.کوک:پس کیی
هانا:یه لحظه اینو بگیر من برم و الان میام
یونگی:این چرا جواب شما رو نمیده
هانا:بزا وسایلمو ببرم بالا میگم کییم یلحظه زبون به دهن بگیر "خنده"
سومی:سولا چرا راهش دادی این دیوانس
ریوجین:اِ این خانومه همونی هست که تو تایلند درس خونده و الانم معلم شده پس چرا اینجاس
هانا:اره من همون خانومم و اسمم جئون هانا هست "خنده"
م.کوک:هانا؟
پ.کوک:جئون؟
کوک:هاناااااااااااااااااااااااااا"ذوق-میدوعه بره بغلش کنه"
هانا:نمیتونی منو بگیری خرگوش گنده"خنده-از دستش در میره"
نامی:اِ خواهر جونگکوک بود
کوک:وایسا دیگه نمیخورمت بزار معرفی کنم
هانا:من جئون هانا هستم ۲۰ ساله از کره جنوبی"نفس نفس زدن"
همه:سلام از دیدنت خوشحالیم
هانا:من که رفیق ندارم بهم سلام کنن
لینا:چرا داری دیونه"خنده"
جیسو:دیونه فقط تو بقیه ادا در میارن
کوک:خب هانا اینا زبون دارن خودشونو معرفی میکنن
جین:سلام من کیم سوکجینم و ایشونم همسرم سئو ریوجین هست
ریوجین:سلام
یونگی:من مین یونگی هستم اینم زنم کیم سولا هست
نامی:سلام من کیم نامجون هستم و ایشون هم سو سولی همسر عزیز بنده هستن
هوپی:من جانگ هوسوک هستم و همه بهم میگن هوپی و ایشون همسر گرانبهای بنده هان سومی هستن
هانا:بای بای"خنده"
"چهار سال بعد"
"شروع مکالمه"
هانا:سلام مامان"خنده"
م.کوک:دختر عجله دارم زودتر کارتو بگو
هانا:مامان.......
"پایان مکالمه"
ویو هانا
بعد از تماس کوتاهی که با مامانم داشتم خیلی ناراحت بخاطر قطع کردن تلفن از فرودگاه بیرون اومدم تاکسی گرفتم و به سمت خونه حرکت کردم وقتی رسیدم احساس کردم دارن مهمونی میگیرن این حجم از ماشین و این همه نور رو از کجا اوردن خواستم در بزنم که تصمیم گرفتم وسایلمو بردارم و ببرم خونه درختیم و همین کارو کردم بعد از گذاشتن وسایلم اونجا ژاکت کارامایمو در اوردم ، اون کنار اویزون کردم و یه لباس برای خودم انتخاب کردم و پوشیدم بعد از چند دقیقه که تو فکر فرو رفته بودم صدای قطره های بارون رو شنیدم چتر شفافم رو برداشتم و به سمت در عمارت حرکت کردم و چند بار محکم کوبه ای که رنگ طلایی داشت رو به در زدم که در باز شد
سولا:اوه خانم جئون مهمون داشتین
هانا:اوه نه مهمون نداشتن من اومدم چیزی بردارم و برم بیرون"خنده"
سولی:سولا این خانم کوچولو کیه
م.کوک:کی اومده بود سول......"تعجب"
هانا:من الان میرم نترس"خنده"از مهمونی لذت ببرین
جیسو:کی بود خانم جئون
هانا:راستی چهار سال نشد"خنده"
لینا:چه صدای آشنایی
کوک:مامان چرا خشکت زده سولا کی اومد تو
سولا:یه خانم جوونی گفت میخواد چیزی برداره و بره
هانا:سلامی دوباره من اومدم سویچ بردارم برم
جیمین:کوک میدونی این خانم کیه
کوک:نه ولی قیافش اشناس
پ.کوک:دزدی؟
هانا:دزد موقع مهمونی دزدی میکنه ؟
م.کوک:پس کیی
هانا:یه لحظه اینو بگیر من برم و الان میام
یونگی:این چرا جواب شما رو نمیده
هانا:بزا وسایلمو ببرم بالا میگم کییم یلحظه زبون به دهن بگیر "خنده"
سومی:سولا چرا راهش دادی این دیوانس
ریوجین:اِ این خانومه همونی هست که تو تایلند درس خونده و الانم معلم شده پس چرا اینجاس
هانا:اره من همون خانومم و اسمم جئون هانا هست "خنده"
م.کوک:هانا؟
پ.کوک:جئون؟
کوک:هاناااااااااااااااااااااااااا"ذوق-میدوعه بره بغلش کنه"
هانا:نمیتونی منو بگیری خرگوش گنده"خنده-از دستش در میره"
نامی:اِ خواهر جونگکوک بود
کوک:وایسا دیگه نمیخورمت بزار معرفی کنم
هانا:من جئون هانا هستم ۲۰ ساله از کره جنوبی"نفس نفس زدن"
همه:سلام از دیدنت خوشحالیم
هانا:من که رفیق ندارم بهم سلام کنن
لینا:چرا داری دیونه"خنده"
جیسو:دیونه فقط تو بقیه ادا در میارن
کوک:خب هانا اینا زبون دارن خودشونو معرفی میکنن
جین:سلام من کیم سوکجینم و ایشونم همسرم سئو ریوجین هست
ریوجین:سلام
یونگی:من مین یونگی هستم اینم زنم کیم سولا هست
نامی:سلام من کیم نامجون هستم و ایشون هم سو سولی همسر عزیز بنده هستن
هوپی:من جانگ هوسوک هستم و همه بهم میگن هوپی و ایشون همسر گرانبهای بنده هان سومی هستن
۴.۱k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.