🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
ارسلان: شروع کردم به میک زدن س.ی.ن.ش و تو ۵ ثانیه دیانا لخت لخت زیر بدنم بود
دیانا: داشتم از استرس میمردم و نمیدونستم چیکار کنم که ارسلان بردتم رو یه تخت و بر عکسم کرد .... فاتحه خودمو خوندم و از ترس میلرزید م
ارسلان: میدونستم این کار عواقب داره پس یهو از پشت واردش کردم
دیانا: از درد چیزی نفهمیدم و منتظر بودم پ.ر.د.ه ام پاره بشه کع فهمیدم از پشت بهم وارد کزده
ارسلان: یکم بعد دیانا اه و ناله اش اوج گرفت و از درد میپیچید به خودش که ولش کردم و لباسمو پوشیدم و دیانا رو بغل کردم و رو تخت خوابیدم
دیانا: از درد کمر خوابم نمیرفت
ارسلان: تو بغلم هی وول میخورد و ای میگف
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: درد دارم
ارسلان: دستمو بردم سمت کمرش و گودی کمرش رو نوازش میکردم
دیانا:کم کم چشام گرم شد
ارسلان: شروع کردم به میک زدن س.ی.ن.ش و تو ۵ ثانیه دیانا لخت لخت زیر بدنم بود
دیانا: داشتم از استرس میمردم و نمیدونستم چیکار کنم که ارسلان بردتم رو یه تخت و بر عکسم کرد .... فاتحه خودمو خوندم و از ترس میلرزید م
ارسلان: میدونستم این کار عواقب داره پس یهو از پشت واردش کردم
دیانا: از درد چیزی نفهمیدم و منتظر بودم پ.ر.د.ه ام پاره بشه کع فهمیدم از پشت بهم وارد کزده
ارسلان: یکم بعد دیانا اه و ناله اش اوج گرفت و از درد میپیچید به خودش که ولش کردم و لباسمو پوشیدم و دیانا رو بغل کردم و رو تخت خوابیدم
دیانا: از درد کمر خوابم نمیرفت
ارسلان: تو بغلم هی وول میخورد و ای میگف
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: درد دارم
ارسلان: دستمو بردم سمت کمرش و گودی کمرش رو نوازش میکردم
دیانا:کم کم چشام گرم شد
۲۲.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.