پارت ² عشق خطر ناک
یوری : عمر دیگه ؟ من هیچوقت اجازه به شما ها نمیدم که دخترونگیم رو بگیری .
تهیونگ و کوک : حالا خود دانی
کوک:ما داریم میریم بیرون فکر فرار به ذهنت نرسه
در رو قفل کرد و رفتن
یوری : هوفففف حداقل گوشی دارم خدایا شکرت
"۴ ساعت بعد"
کوک : یوری ما اومدید
یوری : خداروشکر میشه بریم بیرون *کیوتی
تهیونگ : باشه بیا بریم *لبخند
کوک:خب یوری کجا بریم ؟
یوری :اوممممم بریم خرید ؟
کوک و تهیونگ : باشه
(نکته که یادم رفت بگم یوری ۱۷ سالشه کوک۲۸ تهیونگ هم ۲۸ )
ویو کارینا :
یوری و کوک و تهیونگ همه پاساژ رو گشتن و لوازم آرایشی تا لباس برای یوری خریدن و برگشتن خونه
یوری : وای خیلی خوب بود
کوک:آره خیلی فقط کم مونده بود دنبال یک دختر بچه ی شیطون راه بیوفتیم *با خنده
تهیونگ : ولی این دختر بچه بدجور دل مارو برده*با خنده
یوری : تازه کجاش رو دیدین ولی ولی
تهیونگ: چیشده
کوک:چیشده
یوری : من من گشنمه
کوک و تهیونگ : *خنده ی خیلی بلند
یوری : خوب چیه
کوک : باشه بیا برات درست میکنم
یوری : آخ جون *با ذوق
تهیونگ:کیوت*زیر لب
یوری : فهمیدم
تهیونگ : گفتم که بفهمی
تهیونگ و کوک : حالا خود دانی
کوک:ما داریم میریم بیرون فکر فرار به ذهنت نرسه
در رو قفل کرد و رفتن
یوری : هوفففف حداقل گوشی دارم خدایا شکرت
"۴ ساعت بعد"
کوک : یوری ما اومدید
یوری : خداروشکر میشه بریم بیرون *کیوتی
تهیونگ : باشه بیا بریم *لبخند
کوک:خب یوری کجا بریم ؟
یوری :اوممممم بریم خرید ؟
کوک و تهیونگ : باشه
(نکته که یادم رفت بگم یوری ۱۷ سالشه کوک۲۸ تهیونگ هم ۲۸ )
ویو کارینا :
یوری و کوک و تهیونگ همه پاساژ رو گشتن و لوازم آرایشی تا لباس برای یوری خریدن و برگشتن خونه
یوری : وای خیلی خوب بود
کوک:آره خیلی فقط کم مونده بود دنبال یک دختر بچه ی شیطون راه بیوفتیم *با خنده
تهیونگ : ولی این دختر بچه بدجور دل مارو برده*با خنده
یوری : تازه کجاش رو دیدین ولی ولی
تهیونگ: چیشده
کوک:چیشده
یوری : من من گشنمه
کوک و تهیونگ : *خنده ی خیلی بلند
یوری : خوب چیه
کوک : باشه بیا برات درست میکنم
یوری : آخ جون *با ذوق
تهیونگ:کیوت*زیر لب
یوری : فهمیدم
تهیونگ : گفتم که بفهمی
۳.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.