تتو آرتیست من🫀🖤p4
سوجون: کوکی خواهرت خوبه جونگ کوک: اره داره میاد کره سوجون: اخ جوننننن جونگ کوک: چرا خوشحال شدی سوجون: چون دلم براش تنگ شده می سان: از کارم راضی بودین ته ته کوکی سوجون: بلهههه سوجون: میگم من دلم یه سفر میخواد جونگ کوک: اره منم بزار خواهرم بیاد با هم بریم تهیونگ: موافقم منم چند مدته سفر نرفتم می سان: باشه اوکی (گوشی کوکی زنگ میخوره) جونگ کوک: سلاممم ابجی قشنگه
....: سلام داداشییی چرا زنگ خونت رو میزنم در رو باز نمیکنی کوکی: واقعااا اومدی مگه یه هفته دیگع نمیخوادستی بیاد....: میخواستم سوپرایزت کنم حالا کجایی کوک: خب ببه به این لوکیشن....: باشه خدافظ کوک: خدافظ وایی خواهرم داره میاد سوجون: جیغغغغغغ تهیونگ و می سان: سوجوننن جیغ نزننن جونگ کوک: ببخشید ادرس اینجارو دادم می سان: نه بابا این چه حرفیه (۳٠دقیقه بعد)(صدای زنگ خونه) سوجون: من میخوام باز کنم..... جیسوووووو جیسو: سوجونننن عشقمممم اینجا چیکار میکنی
می سان: جیسووووو رفیق قدیممی جیسو: وایی سان سان می سان: باز منو اینجوری صدا کردی جونگ کوک: شما ها هم رو میشناسین
می سان: اره منو جیسو تو دبیرستان با هم بودیم تهیونگ: سلام خوبی جیسو: به به سلام تهیونگ خوبم مرسی تو خوبی تهیونگ: مرسی
جیسو: جی هوپ کجا موندی جونگ کوک تهیونگ می سان سوجون: کیییی جیسو: دوست پسرم جی هوپ جی هوپ: سلاام سوجون می سان جونگ کوم تهیونگ: 😳جونگ کوک: چرا نگفتی بهم جیسو: سوپرایز تهیونگ: حالا بیایید داخل (۱ساعت بعد) سوجون: راستی ما میخواستیم بریم سفر منتظر تو بودیم جیسو: کجا می سان: خودمون هم نمیدونیم جی هوپ: میخواین بریم بوسان تهیونگ: اره خدایی من خیلی وقته اونجا نرفتم می سان جونگ کوک سوجون جیسو: اوکیه جونگ کوک:میگم یه `ون اجاره کنیم با ون بریم جیسو: ارهه(بعد از رفتن مهمونا) ویو میسان: قرار شد ترلان و موچی بزارم پیش دوستم رفتم تو اتاقم چمدونم رو دراوردم لباسم رو جمع کردم (۲۹ دقیقه بعد) چمدون رو جمع کردم فردا قرار بود بریم ساعت۶ رفتم دوش گرفتم بعد از ۱۸ دقیقه اومدم داشتم از خواب داشتن میمردم پریدم رو تخت موچی و ترلان پریدن رو تخت کلی نازشون کردم درد و دل کردم تو بغلم خوابیدن داشتم با خودم فکر میکردم درباره ی تهیونگ من اصلا با پسری که ۲روزه اشنا شدم اینجوری نبودم انگار ۲ساله میشناسمش بعدش خوابم برد
....: سلام داداشییی چرا زنگ خونت رو میزنم در رو باز نمیکنی کوکی: واقعااا اومدی مگه یه هفته دیگع نمیخوادستی بیاد....: میخواستم سوپرایزت کنم حالا کجایی کوک: خب ببه به این لوکیشن....: باشه خدافظ کوک: خدافظ وایی خواهرم داره میاد سوجون: جیغغغغغغ تهیونگ و می سان: سوجوننن جیغ نزننن جونگ کوک: ببخشید ادرس اینجارو دادم می سان: نه بابا این چه حرفیه (۳٠دقیقه بعد)(صدای زنگ خونه) سوجون: من میخوام باز کنم..... جیسوووووو جیسو: سوجونننن عشقمممم اینجا چیکار میکنی
می سان: جیسووووو رفیق قدیممی جیسو: وایی سان سان می سان: باز منو اینجوری صدا کردی جونگ کوک: شما ها هم رو میشناسین
می سان: اره منو جیسو تو دبیرستان با هم بودیم تهیونگ: سلام خوبی جیسو: به به سلام تهیونگ خوبم مرسی تو خوبی تهیونگ: مرسی
جیسو: جی هوپ کجا موندی جونگ کوک تهیونگ می سان سوجون: کیییی جیسو: دوست پسرم جی هوپ جی هوپ: سلاام سوجون می سان جونگ کوم تهیونگ: 😳جونگ کوک: چرا نگفتی بهم جیسو: سوپرایز تهیونگ: حالا بیایید داخل (۱ساعت بعد) سوجون: راستی ما میخواستیم بریم سفر منتظر تو بودیم جیسو: کجا می سان: خودمون هم نمیدونیم جی هوپ: میخواین بریم بوسان تهیونگ: اره خدایی من خیلی وقته اونجا نرفتم می سان جونگ کوک سوجون جیسو: اوکیه جونگ کوک:میگم یه `ون اجاره کنیم با ون بریم جیسو: ارهه(بعد از رفتن مهمونا) ویو میسان: قرار شد ترلان و موچی بزارم پیش دوستم رفتم تو اتاقم چمدونم رو دراوردم لباسم رو جمع کردم (۲۹ دقیقه بعد) چمدون رو جمع کردم فردا قرار بود بریم ساعت۶ رفتم دوش گرفتم بعد از ۱۸ دقیقه اومدم داشتم از خواب داشتن میمردم پریدم رو تخت موچی و ترلان پریدن رو تخت کلی نازشون کردم درد و دل کردم تو بغلم خوابیدن داشتم با خودم فکر میکردم درباره ی تهیونگ من اصلا با پسری که ۲روزه اشنا شدم اینجوری نبودم انگار ۲ساله میشناسمش بعدش خوابم برد
۷.۵k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.