فرزند خوانده
پارت ۲۳
کوک رفت منم بعد چند مین رفتم سرمیز نشستم پیش جیمین و اون طرفم هم یه گربه نشست خیلی شبیه گربه هست غذام رو خوردم رفتم رو مبل نشستم و تلویزیون رو روشن کردم و زدم فیلمم ببینم که کوک اومد گفت
کوک:آماده شو میخوایم بریم بار
رفتم یه لباس باز پوشیدم یکم ارایش کردم رفتم پایین نگا کوک کردم که دیدم داره ترسناک نگام میکنه محل ندادم و هر دو نفر یه ماشین برداشتن منو کوک باهم بودیم توی راه کوک دستش رو گزاشت رو رون پام دستش رو گرفتم پرت کردم اون ور که از دوباره گزاشت ولی ایندفعه محکم فشار داد که یه اخی گفتم
کوک:کی بهت اجازه داد همچین لباسی بپوشی هااااا(بلند)
هیچی نگفتم
کوک:خونه برات دارم
ا.ت:مگه چکار کردم
کوک: این چیه پوشیدی ها
ا.ت:لباس
کوک:شب یه لباسی نشونت بدم اون سرش نا پیدا
ا.ت:چرا تو هرکاری بخوای میکنی بعد من نمیتونم
کوک: چون من منم تو تویی یکم دیگه حرف بزنی پاهات رو تا یک سال از دست میدی بد گرل(رون ا.ت رو نوازش میکنه)
هیچی نگفتم
کوک : اونجا تز پیشمجم نمیخوری مست نمیکنی و با پسری گرم نمیگیری
ا.ت: ....
کوک رفت منم بعد چند مین رفتم سرمیز نشستم پیش جیمین و اون طرفم هم یه گربه نشست خیلی شبیه گربه هست غذام رو خوردم رفتم رو مبل نشستم و تلویزیون رو روشن کردم و زدم فیلمم ببینم که کوک اومد گفت
کوک:آماده شو میخوایم بریم بار
رفتم یه لباس باز پوشیدم یکم ارایش کردم رفتم پایین نگا کوک کردم که دیدم داره ترسناک نگام میکنه محل ندادم و هر دو نفر یه ماشین برداشتن منو کوک باهم بودیم توی راه کوک دستش رو گزاشت رو رون پام دستش رو گرفتم پرت کردم اون ور که از دوباره گزاشت ولی ایندفعه محکم فشار داد که یه اخی گفتم
کوک:کی بهت اجازه داد همچین لباسی بپوشی هااااا(بلند)
هیچی نگفتم
کوک:خونه برات دارم
ا.ت:مگه چکار کردم
کوک: این چیه پوشیدی ها
ا.ت:لباس
کوک:شب یه لباسی نشونت بدم اون سرش نا پیدا
ا.ت:چرا تو هرکاری بخوای میکنی بعد من نمیتونم
کوک: چون من منم تو تویی یکم دیگه حرف بزنی پاهات رو تا یک سال از دست میدی بد گرل(رون ا.ت رو نوازش میکنه)
هیچی نگفتم
کوک : اونجا تز پیشمجم نمیخوری مست نمیکنی و با پسری گرم نمیگیری
ا.ت: ....
۱۹.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.