دبیرستان دنورp2
ا/ت:هی کجا می...(تا میخواستم حرف بزنم یکی حرفم رو قطع کرد)
هیونجین:کمک میخوای
ا/ت:ها...آره
هیونجین:(دستش رو به طرف ا/ت بلند)
ا/ت:(دست هیونجین رو گرفت و بلند شد )ممنون
هیونجین:پات زخم شده بیا بریم پانسمانش کنم
ا/ت:باشه
*پرش زمانی به درمانگاه*
هیونجین:(زخم ا/ت رو پانسمان کرد)تموم شد
ا/ت:مرسیی
هیونجین:خواهش....کلاس دیر شد بریم
ا/ت:وای بدوووووو
*هردوشون رفتن به کلاس*
ا/ت ویو:
دیر رسیدم به کلاس معلم هم کلی حرف بارم کرد اینا همش تقصیر اون پسره جیمینههه میکشمش😡
جیمین ویو:
نمیدونم چرا ولی از کاری که با ا/ت کردم پشیمونم (خب عاشق شدی قبول کن ) یه حسی بهم میگه که باهاش خوب رفتار کنم...نکنه نه نه امکان نداره اه اصلا ولش
*پرش زمانی به آخر کلاس*
جیمین: میخواستم هیونجین رو ببینم این روزا حالش زیاد خوب نبود پس بهش پیام دادم بیاد رو پشت بوم*۵ دقیقه بعد*هیونجین اومد.
جیمین:اومدی
هیونجین:چی میخواستی بگی
جیمین:این چه طرز حرف زدن با برادرته
هیونجین:برادر؟(پوزخند)نخندون منو حرفت رو بگو
جیمین:پسره ی بیشعور میخواستم حالت رو بپرسم
هیونجین:اوه واقعا(پوزخند)
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم پشت بوم از بچگی عادت داشتم وقتی ناراحتم به یه جای بلند برم همینجوری از پله ها بالا میرفتم که یه صدا هایی از بالا میومد رفتم ببینم صدای چیه که دیدم جیمین و هیونجین دارن دعوا میکنن وایسادم ببینم چی میگن فضول نیستم ها یکم کنجکاو شدم.
جیمین:تو باید قبول کنی که من برادرتم
ا/ت: چی اینا برادرن
هیونیجین:تو هیچوقت برادرم نبودی خب ؟من دیگه میرم
اوه راستی ا/ت رو هم اذیت نکن اون مثل بقیه نیست
جیمین:صبر کن ببینم این چه ربطی به تو داره
هیونجین:اذیتش نکن همین که گفتم
جیمین:نکنه عاشقش شدی
ا/ت:وات اینجا چخبره (با صدای آروم که کسی نشنوه)
هیونیجین:....شاید
ا/ت:🫢
جیمین:تو هنوز درس عبرت نگرفتی هاااا(با داد)
هیونجین:زندگی من هیچ ربطی به تو نداره من مثل تو نیستم خب
ا/ت ویو:
همینجوری تو فکر رفته بودم که دیدم دعوا شدت گرفت و همو میزدن دویدم سمتشون که جداشون کنم ولی نمی دونم کدومشون بود که یه مشت خورد به صورتم افتادم زمین خیلی درد داشت هردوشون اومدن سمت من
جیمین:حالت خوبه ؟
هیونجین:چت شد
ا/ت:از درد گریم گرفت
هیونجین:چرا گریه میکنی
جیمین:آروم باش گریه نکن خب"
ا/ت:د..ر..د...دا..ره..
هیونجین:(ا/ت رو بغل کرد و برد درمانگاه تا روی صورتش یخ. بزاره)
ا/ت: مرسی...اوه صورتت زخم شده
هیونجین:اشکالی نداره تو حالت خوبه؟
ا/ت:صبر کن(مواد ضدعفونی رو برداشت تا زخم هیونجین رو درمان کنه)
*پرش زمانی به آخر مدرسه*
ا/ت:تو ایستگاه منتظر اتوبوس بودم که یه ماشین جلوم پارک کرد
شیشه ماشین باز شد که...
از اونجایی که عجله دارم پارت دوم رو زود گذاشتم۰۰😚💜🧡❤️🩶🖤🩷💚💛🖤حمایت. کنیدههااااا
هیونجین:کمک میخوای
ا/ت:ها...آره
هیونجین:(دستش رو به طرف ا/ت بلند)
ا/ت:(دست هیونجین رو گرفت و بلند شد )ممنون
هیونجین:پات زخم شده بیا بریم پانسمانش کنم
ا/ت:باشه
*پرش زمانی به درمانگاه*
هیونجین:(زخم ا/ت رو پانسمان کرد)تموم شد
ا/ت:مرسیی
هیونجین:خواهش....کلاس دیر شد بریم
ا/ت:وای بدوووووو
*هردوشون رفتن به کلاس*
ا/ت ویو:
دیر رسیدم به کلاس معلم هم کلی حرف بارم کرد اینا همش تقصیر اون پسره جیمینههه میکشمش😡
جیمین ویو:
نمیدونم چرا ولی از کاری که با ا/ت کردم پشیمونم (خب عاشق شدی قبول کن ) یه حسی بهم میگه که باهاش خوب رفتار کنم...نکنه نه نه امکان نداره اه اصلا ولش
*پرش زمانی به آخر کلاس*
جیمین: میخواستم هیونجین رو ببینم این روزا حالش زیاد خوب نبود پس بهش پیام دادم بیاد رو پشت بوم*۵ دقیقه بعد*هیونجین اومد.
جیمین:اومدی
هیونجین:چی میخواستی بگی
جیمین:این چه طرز حرف زدن با برادرته
هیونجین:برادر؟(پوزخند)نخندون منو حرفت رو بگو
جیمین:پسره ی بیشعور میخواستم حالت رو بپرسم
هیونجین:اوه واقعا(پوزخند)
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم پشت بوم از بچگی عادت داشتم وقتی ناراحتم به یه جای بلند برم همینجوری از پله ها بالا میرفتم که یه صدا هایی از بالا میومد رفتم ببینم صدای چیه که دیدم جیمین و هیونجین دارن دعوا میکنن وایسادم ببینم چی میگن فضول نیستم ها یکم کنجکاو شدم.
جیمین:تو باید قبول کنی که من برادرتم
ا/ت: چی اینا برادرن
هیونیجین:تو هیچوقت برادرم نبودی خب ؟من دیگه میرم
اوه راستی ا/ت رو هم اذیت نکن اون مثل بقیه نیست
جیمین:صبر کن ببینم این چه ربطی به تو داره
هیونجین:اذیتش نکن همین که گفتم
جیمین:نکنه عاشقش شدی
ا/ت:وات اینجا چخبره (با صدای آروم که کسی نشنوه)
هیونیجین:....شاید
ا/ت:🫢
جیمین:تو هنوز درس عبرت نگرفتی هاااا(با داد)
هیونجین:زندگی من هیچ ربطی به تو نداره من مثل تو نیستم خب
ا/ت ویو:
همینجوری تو فکر رفته بودم که دیدم دعوا شدت گرفت و همو میزدن دویدم سمتشون که جداشون کنم ولی نمی دونم کدومشون بود که یه مشت خورد به صورتم افتادم زمین خیلی درد داشت هردوشون اومدن سمت من
جیمین:حالت خوبه ؟
هیونجین:چت شد
ا/ت:از درد گریم گرفت
هیونجین:چرا گریه میکنی
جیمین:آروم باش گریه نکن خب"
ا/ت:د..ر..د...دا..ره..
هیونجین:(ا/ت رو بغل کرد و برد درمانگاه تا روی صورتش یخ. بزاره)
ا/ت: مرسی...اوه صورتت زخم شده
هیونجین:اشکالی نداره تو حالت خوبه؟
ا/ت:صبر کن(مواد ضدعفونی رو برداشت تا زخم هیونجین رو درمان کنه)
*پرش زمانی به آخر مدرسه*
ا/ت:تو ایستگاه منتظر اتوبوس بودم که یه ماشین جلوم پارک کرد
شیشه ماشین باز شد که...
از اونجایی که عجله دارم پارت دوم رو زود گذاشتم۰۰😚💜🧡❤️🩶🖤🩷💚💛🖤حمایت. کنیدههااااا
۴.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.