پارت دوم
پارت دوم
دستهایش می لرزید
بین شیشه خورده ها و تکه های ترک خورده بلور و اینه نشسته بود.
بلورهای شکسته با صدای عجیبی خورد میشدند.
خون از گونه و ساعد هایش میچکید و اشک از چشمانش جاری بود.
با دیدن انعکاسش در تکه های اینه فریاد زد.
فریادی که از درد پر بود.
دختر داخل اتاق امد و به ترس به او نگاه کرد
ارام گفت: الکس...
-برو بیرون
-اما..
داد زد: برو بیرون!
مارتا رفت بیرون و در را بست.
(۱- گایز جملات داخل {} تصورات الکسه (: )
{ نباید اینهارو ادامه بدم ولی ...
لعنتی الان حوصله ندارم واقعا ... }
اینه های تکه تکه شده را کف دستانم جمع کردم که در دوباره باز شد و مارتا با یک سطل و جعبه کمکهای اولیه وارد شد.
دو زانو کنارش نشست و تکه های ریز بلور و اینه را جمع کرد و در سطل ریخت
بدون حرف دستهای الکس را کشید و به طرف تخت برد و نشست دست و صورت را پانسمان کرد.
در سکوت کنار الکس نشست و به او نگاه کرد
- چرا؟ چرا باید همچین کاری میکرد؟ مارتا چرا هرکسی که من دوستش داره از دستم میره؟ چرا همه این بلا ها سر من میاد؟
مارتا باناراحتی الکس را بغل کرد و سرش را نوازش کرد.
دستهایش می لرزید
بین شیشه خورده ها و تکه های ترک خورده بلور و اینه نشسته بود.
بلورهای شکسته با صدای عجیبی خورد میشدند.
خون از گونه و ساعد هایش میچکید و اشک از چشمانش جاری بود.
با دیدن انعکاسش در تکه های اینه فریاد زد.
فریادی که از درد پر بود.
دختر داخل اتاق امد و به ترس به او نگاه کرد
ارام گفت: الکس...
-برو بیرون
-اما..
داد زد: برو بیرون!
مارتا رفت بیرون و در را بست.
(۱- گایز جملات داخل {} تصورات الکسه (: )
{ نباید اینهارو ادامه بدم ولی ...
لعنتی الان حوصله ندارم واقعا ... }
اینه های تکه تکه شده را کف دستانم جمع کردم که در دوباره باز شد و مارتا با یک سطل و جعبه کمکهای اولیه وارد شد.
دو زانو کنارش نشست و تکه های ریز بلور و اینه را جمع کرد و در سطل ریخت
بدون حرف دستهای الکس را کشید و به طرف تخت برد و نشست دست و صورت را پانسمان کرد.
در سکوت کنار الکس نشست و به او نگاه کرد
- چرا؟ چرا باید همچین کاری میکرد؟ مارتا چرا هرکسی که من دوستش داره از دستم میره؟ چرا همه این بلا ها سر من میاد؟
مارتا باناراحتی الکس را بغل کرد و سرش را نوازش کرد.
۳.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.