اوممم
پارت ۱۱
میخواستم بزنم زیر گریه که نگاهم افتاد ب کوک
ذره ایی پشیمونی تو صورتش پیدا نبود
خودمو جمعو جور کردم و بدون توجه ب صدا زدن ته ب اتاق رفتم
تهیونگ ویو :
ات رفت منو کوک موندیم حالا ک ات رفت من باید کوک رو ببرم بالا
منم بردمش بالا گذاشتمش رو تخت و از خدافظی
و رفتم جلو ور اتاق ات
ات ویو:
بی سرو صدا داشتم گریه میکردم جوری ک
از دیوار صدا میمود ولی از من ن
حالم بدشده بود داشتم حس خفگی داشتم
نفسم درنیمود
اکثرا وقتی زیاد گریه میکردم این طوری میشدم
ته ویو :
دیدم این دختر صداش دنمیویدعجیب بود
در زدم دیدم جواب نمیده ی چند بار در زدم جواب نداد
ات ویو :
دیگه چشمامو بستم و دیگه هیچی حس نک دم
ته ویو :
در باز کردم دیدم
دیدم ات ات اون اون اون
چشمامو اشک گرفته بود ات رو زمین بود با کلی ..........
شاید آخرینپارتش باشه چون شما خوشتون نیمود😁💔
قلبم شکست بابت اون حرف 😄🙂💔
میخواستم بزنم زیر گریه که نگاهم افتاد ب کوک
ذره ایی پشیمونی تو صورتش پیدا نبود
خودمو جمعو جور کردم و بدون توجه ب صدا زدن ته ب اتاق رفتم
تهیونگ ویو :
ات رفت منو کوک موندیم حالا ک ات رفت من باید کوک رو ببرم بالا
منم بردمش بالا گذاشتمش رو تخت و از خدافظی
و رفتم جلو ور اتاق ات
ات ویو:
بی سرو صدا داشتم گریه میکردم جوری ک
از دیوار صدا میمود ولی از من ن
حالم بدشده بود داشتم حس خفگی داشتم
نفسم درنیمود
اکثرا وقتی زیاد گریه میکردم این طوری میشدم
ته ویو :
دیدم این دختر صداش دنمیویدعجیب بود
در زدم دیدم جواب نمیده ی چند بار در زدم جواب نداد
ات ویو :
دیگه چشمامو بستم و دیگه هیچی حس نک دم
ته ویو :
در باز کردم دیدم
دیدم ات ات اون اون اون
چشمامو اشک گرفته بود ات رو زمین بود با کلی ..........
شاید آخرینپارتش باشه چون شما خوشتون نیمود😁💔
قلبم شکست بابت اون حرف 😄🙂💔
۴۷.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.