aboW myhert 🧛🖤پارت ۱۲

خب خب تیر به پهلوش برخورد کرده ... خطر رفع شد باید مراقب خودش باشه مراقبش باشید بدنش حسابی ضعیف شده ....
اه این شجاعتش کاری دستش میده



لی مین 》 با صدای همه همه بیدار شدم توی یه اتاق سیاه بودم پتو رو محکم بغل گرفتم یاخدا نکنه منو گروگان گرفتن یا اینکه منو دزدیدن ...
از اتاق آمدم بیرون چند اتاق اون ور تر چند تا پسر خوشتیپ وایستاده بودن داشتن بحث میکردن ...
رفتم سمتشون سلام چطورین
با این حرف لی مین بچه ها به سمتش برگشتن یکی سلام دادن و خواستن خودشون رو معرفی کننن
سوکجین 》 سلام من کیم سوکجینم هیونگ اینا خوشبختم
لی مین 》 منم همین طور
نامجون 》 آه سلام من کیم نامجونم سرگروه شون خوشبختم
جیهوپ 》 آه انیو من جانگ هوسوکم خوشبختم
جبمین 》 سلام منم پارک جیمین امیدورام دوستای خوبی باشيم
تهیونگ 》 سلام من کیم تهیونگ هستم موفق باشی
جونگ کوک 》 خب منم ...
لی مین نزاشت ادامه حرفشو بگه به قدم جلوتر آمد گفت خرگوش عضله ای هستی دیگه ... خیلی بهت میاد خخخخ
جونگ کوک》 یاااا منم جئون جونگ کوکم فهمیدی ...

لی مین 》 رو به اعضا خوشبختم خوشبختم خوشبختم خوشبختم خوشبختم
آه ممنون تهیونگ شی
تهیونگ 》 با ما راحت باش
لی مین》 راستی پیشی ملوسه کجاست
نامجون 》 خب اون تیر خورده حسابی ضعیف شده