جنگ برای تو (پارت 13)
طبیب اومد و سوریو رو معاینه کرد
طبیب: سرورم علت اصلی از حال رفتن ندیمتون به علت تب زیاده.... فکر میکنم سرما خورده باشن شایدم فشارشون بالا رفته و تب کردن
جونگ کوک : مطمئن شو... ببین مریضه یا فشارش بالاست
تهیونگ : برای چی باید مریض بشه؟ اگرم بشه مقصرش تویی جونگ کوک
جونگ کوک : اون مریض نیست... اصلا دلیلی نداره که مریض بشه
طبیب : سرورم فکر میکنم احتمال اینکه فشارشون بالا باشه زیادتره... علائمی دارن که نشون میده فشارش بالاست
جونگ کوک : چطوری باید درمان بشه؟
طبیب: به ندیمه ی خودم میگم یک سری گیاه دارویی همراه خودش بیاره... اونجوری فکر کنم بهتر بشن
جونگ کوک : خوبه... میتونی بری
طبیب : بله سرورم.... با اجازه
طبیب رفت و به ندیمش گفت برای سوریو داروهایی بیاره که بهتر بشه
تهیونگ : جونگ کوک تو دیگه برو... من مراقبش هستم
جونگ کوک : نه نمیخواد... امشب پیشش میمونم... اگر تو میخوای برو
تهیونگ : پس مجبوریم شبو رو زمین بخوابیم
جونگ کوک : مهم نیست... من شب بیدار میمونم که اگر مشکلی پیش اومد هوشیار باشم
تهیونگ : باشه ... منکه فعلا بیدارم ولی...
جونگ کوک : بخواب... نیازی به بیدار موندن تو نیست
تهیونگ : نمیتونم بخوابم پس تا وقتی خوابم نگیره بیدار میمونم
جونگ کوک : باشه
جونگ کوک ساعتها کنار تخت سوریو ایستاده بود... به امید اینکه شاید بیدار بشه و دوباره بتونه تو چشماش نگاه کنه... ولی بیدار نشد ، تهیونگ خوابش برده بود ولی جونگ کوک چشماش حتی روهم هم نیومد، تصمیم گرفت با سوریو به صورت یواشکی صحبت کنه
جونگ کوک : سوریو چرا بیدار نمیشی ها.... چرا دوباره تو گوشم حرف نمیزنی، چرا دوباره نمیری رو مخم و عصبانیم نمیکنی؟ ازم خسته شدی؟ هرکاری میکنم که دوباره برگردی... لازم باشه آسمونو میارم رو زمین تا دوباره ببینمت....پس بیدار شو لطفا، واقعا این قصر بدون تو نمیشه... نمیتونم بدون تو، قبلا نبودی نمیدونم چطوری روزامو شب میکردم ولی الان که اومدی باید تا تهش باشی ... خودتم بخوای بری نمیذارم... اصن وقتی بلند شدی همچین دعوات میکنم که دیگه نتونی تنهام بذاری
تهیونگ : جونگ کوک چی میگی... بذار بخوابم، هم سر منو خوردی هم سوریو
جونگ کوک : باشه ببخشید... بخواب 😖
پرش زمانی فردا صبح :
جونگ کوک چند ساعت آخر دیگه خوابش برده بود... سوریو تونست بلند شه و چشماشو باز کنه
سوریو :.....
طبیب: سرورم علت اصلی از حال رفتن ندیمتون به علت تب زیاده.... فکر میکنم سرما خورده باشن شایدم فشارشون بالا رفته و تب کردن
جونگ کوک : مطمئن شو... ببین مریضه یا فشارش بالاست
تهیونگ : برای چی باید مریض بشه؟ اگرم بشه مقصرش تویی جونگ کوک
جونگ کوک : اون مریض نیست... اصلا دلیلی نداره که مریض بشه
طبیب : سرورم فکر میکنم احتمال اینکه فشارشون بالا باشه زیادتره... علائمی دارن که نشون میده فشارش بالاست
جونگ کوک : چطوری باید درمان بشه؟
طبیب: به ندیمه ی خودم میگم یک سری گیاه دارویی همراه خودش بیاره... اونجوری فکر کنم بهتر بشن
جونگ کوک : خوبه... میتونی بری
طبیب : بله سرورم.... با اجازه
طبیب رفت و به ندیمش گفت برای سوریو داروهایی بیاره که بهتر بشه
تهیونگ : جونگ کوک تو دیگه برو... من مراقبش هستم
جونگ کوک : نه نمیخواد... امشب پیشش میمونم... اگر تو میخوای برو
تهیونگ : پس مجبوریم شبو رو زمین بخوابیم
جونگ کوک : مهم نیست... من شب بیدار میمونم که اگر مشکلی پیش اومد هوشیار باشم
تهیونگ : باشه ... منکه فعلا بیدارم ولی...
جونگ کوک : بخواب... نیازی به بیدار موندن تو نیست
تهیونگ : نمیتونم بخوابم پس تا وقتی خوابم نگیره بیدار میمونم
جونگ کوک : باشه
جونگ کوک ساعتها کنار تخت سوریو ایستاده بود... به امید اینکه شاید بیدار بشه و دوباره بتونه تو چشماش نگاه کنه... ولی بیدار نشد ، تهیونگ خوابش برده بود ولی جونگ کوک چشماش حتی روهم هم نیومد، تصمیم گرفت با سوریو به صورت یواشکی صحبت کنه
جونگ کوک : سوریو چرا بیدار نمیشی ها.... چرا دوباره تو گوشم حرف نمیزنی، چرا دوباره نمیری رو مخم و عصبانیم نمیکنی؟ ازم خسته شدی؟ هرکاری میکنم که دوباره برگردی... لازم باشه آسمونو میارم رو زمین تا دوباره ببینمت....پس بیدار شو لطفا، واقعا این قصر بدون تو نمیشه... نمیتونم بدون تو، قبلا نبودی نمیدونم چطوری روزامو شب میکردم ولی الان که اومدی باید تا تهش باشی ... خودتم بخوای بری نمیذارم... اصن وقتی بلند شدی همچین دعوات میکنم که دیگه نتونی تنهام بذاری
تهیونگ : جونگ کوک چی میگی... بذار بخوابم، هم سر منو خوردی هم سوریو
جونگ کوک : باشه ببخشید... بخواب 😖
پرش زمانی فردا صبح :
جونگ کوک چند ساعت آخر دیگه خوابش برده بود... سوریو تونست بلند شه و چشماشو باز کنه
سوریو :.....
۱۸.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.