آماده برو پارت۳
از زبان راوی:
اوبانای بعد خوردن اون بطری به طرز عجیبی مس*ت شد و تکون تکون خوران رفت توی اتاق میتسوری تقریبا صفحه ی آخر رمانش بود تمومش کرد و اوبانای رفت داخل اتاق و اول دم در منتظر بود میتسوری برو زیر پتو وقتی میتسوری خوابش برد اوبانای پرده رو کشید و یه لامپ قرمز رو با لامپ اصلی عوض کرد و بانداژ روی دهنش رو در اورد و رفت پیش میتسوری
میتسوری بیدار شد و فهمید اوبانای یه چیزیش هست گفت:ایگورو سان چی شده؟خوب به نظر نمیای!
اوبانای با صدای آروم و ترسناک بهش گفت:آماده شو که داره شروع میشه
سرشو اورد بالا و...
ادامه دارد..
اوبانای بعد خوردن اون بطری به طرز عجیبی مس*ت شد و تکون تکون خوران رفت توی اتاق میتسوری تقریبا صفحه ی آخر رمانش بود تمومش کرد و اوبانای رفت داخل اتاق و اول دم در منتظر بود میتسوری برو زیر پتو وقتی میتسوری خوابش برد اوبانای پرده رو کشید و یه لامپ قرمز رو با لامپ اصلی عوض کرد و بانداژ روی دهنش رو در اورد و رفت پیش میتسوری
میتسوری بیدار شد و فهمید اوبانای یه چیزیش هست گفت:ایگورو سان چی شده؟خوب به نظر نمیای!
اوبانای با صدای آروم و ترسناک بهش گفت:آماده شو که داره شروع میشه
سرشو اورد بالا و...
ادامه دارد..
۲.۵k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.