پارت ۷( عشق در نگاه اول ؟)
از زبان راوی :
یهو میسو جیغ زد😱خشکش زده بود و به در و دیوار نگاه میکرد که یهو زنگ در شنیده شد دینگ دینگ🔔 میسو اینقدر ترسیده بود یهو پاهاش سست شد و غش کرد و دوباره زنگ در زد شد دینگ دینگ📣
از زبان جیمین :
نزدیک خونه بودم که یهو برقا رفت به ساعت مچی م نگاه کردم دیدم بعله دوازدهه۱۲:۰۰🕕
ولی میسو فوبیا تاریکی داره❗️❓ همیشه وقتی برقا میره من پیششم 😰
با تمام سرعتم به سمت دره خونه رفتم هر چی زنگ میزدم هیچکس درو باز نمی کرد ترسیدم که میسو طوریش شده باشه 😳
نمیدونستم چیکار کنم 🤯یهو یه فکری به ذهنم رسید تا حدودی عقب رفتم بعد با تمام توانم به در کوبیدم و چون دستگیره در ما خرابه با ضربه زدن باز میشه🔐 وقتی در باز شد سریع فلش لایت گوشی قدیمی و از کار افتادن رو روشن کردم و وقتی میسو رو بیهوش رو زمین دیدم نزدیک بود خودمم سکته کنم 😖برای یه لحظه دلهره گرفتم بعد سریع به سمتش دویدم بغلش کردم و بدو بدو از خونه بیرون رفتم🏃♂ یه تاکسی گرفتم🚖 و خودم و میسو رو سوار کردم وقتی به بیمارستان رسیدیم با سرعت تمام میسو رو بلند کردم و ......
۴۵ دقه بعد
از زبان جیمین :
پشت در مراقبت های ویژه وایساده بودم وقتی دکتر👩⚕ اومد به سمتش رفتم و گفتم چشم شده بود
اونم با لحن آرومی گفت
دکتر : نگران نباشید فقط شوک بزرگی بهش وارد شده ایشون از چیزی فوبیا دارند یا کلا ضعیف هستند ⁉️
جیمین : بله فوبیا از تاریکی داره 🙁
دکتر : بهتره دیگه با همچین موقعیتی مواجه نشه سعی کنید در زمان تاریکی پیشش باشید وگرنه آسیب روحی میبینه🤐
جیمین : همه ی سعیم رو میکنم 🙏
بعد به سمت اتاقش رفتم تا منو دید خوشحال به طرفم اومد منم بغلش کردم و گفت
میسو : داداش چرا منو تنها گذاشتی ؟😥
جیمین : ببخشید اصلا یادم نبود که نصف شبه منو میبخشی ؟ قول میدم از این به بعد همیشه پیشت باشم 🙂
میسو : قول ؟
لبخند زدم و بهش قول دادم
وقتی رفتیم خونه میسو رو روی تخت🛌 خوابوندم و خودم کنارش روی زمین خوابیدم 😴
صبح که بلند شدم اماده شدم برای تست
از زبان ا/ت :
صبح بلند شدم صدای آلارم گوشیم رو خاموش کردم 🔕 و لباسم رو پوشیدم(اسلاید ۲) و برای کار آماده شدم امروز قراره تست فیلم جدیدی که قراره سال بعد منتشر بشه رو بگیرن بعد است نتیجه رو اعلام میکنند فک کنم ژانرش : عاشقانه و درام باشه خداکنه من نقش رزی رو نگیریم ( رزی نقشی توی فیلمه که با پسری در فیلم به اسم کیم دان ازدواج میکنه و باید نقش عاشقانه رو ایفا کنه )😐
واییییی اگه این نقش به من بیوفته خودم رو میکشم وایییی😐
یهو میسو جیغ زد😱خشکش زده بود و به در و دیوار نگاه میکرد که یهو زنگ در شنیده شد دینگ دینگ🔔 میسو اینقدر ترسیده بود یهو پاهاش سست شد و غش کرد و دوباره زنگ در زد شد دینگ دینگ📣
از زبان جیمین :
نزدیک خونه بودم که یهو برقا رفت به ساعت مچی م نگاه کردم دیدم بعله دوازدهه۱۲:۰۰🕕
ولی میسو فوبیا تاریکی داره❗️❓ همیشه وقتی برقا میره من پیششم 😰
با تمام سرعتم به سمت دره خونه رفتم هر چی زنگ میزدم هیچکس درو باز نمی کرد ترسیدم که میسو طوریش شده باشه 😳
نمیدونستم چیکار کنم 🤯یهو یه فکری به ذهنم رسید تا حدودی عقب رفتم بعد با تمام توانم به در کوبیدم و چون دستگیره در ما خرابه با ضربه زدن باز میشه🔐 وقتی در باز شد سریع فلش لایت گوشی قدیمی و از کار افتادن رو روشن کردم و وقتی میسو رو بیهوش رو زمین دیدم نزدیک بود خودمم سکته کنم 😖برای یه لحظه دلهره گرفتم بعد سریع به سمتش دویدم بغلش کردم و بدو بدو از خونه بیرون رفتم🏃♂ یه تاکسی گرفتم🚖 و خودم و میسو رو سوار کردم وقتی به بیمارستان رسیدیم با سرعت تمام میسو رو بلند کردم و ......
۴۵ دقه بعد
از زبان جیمین :
پشت در مراقبت های ویژه وایساده بودم وقتی دکتر👩⚕ اومد به سمتش رفتم و گفتم چشم شده بود
اونم با لحن آرومی گفت
دکتر : نگران نباشید فقط شوک بزرگی بهش وارد شده ایشون از چیزی فوبیا دارند یا کلا ضعیف هستند ⁉️
جیمین : بله فوبیا از تاریکی داره 🙁
دکتر : بهتره دیگه با همچین موقعیتی مواجه نشه سعی کنید در زمان تاریکی پیشش باشید وگرنه آسیب روحی میبینه🤐
جیمین : همه ی سعیم رو میکنم 🙏
بعد به سمت اتاقش رفتم تا منو دید خوشحال به طرفم اومد منم بغلش کردم و گفت
میسو : داداش چرا منو تنها گذاشتی ؟😥
جیمین : ببخشید اصلا یادم نبود که نصف شبه منو میبخشی ؟ قول میدم از این به بعد همیشه پیشت باشم 🙂
میسو : قول ؟
لبخند زدم و بهش قول دادم
وقتی رفتیم خونه میسو رو روی تخت🛌 خوابوندم و خودم کنارش روی زمین خوابیدم 😴
صبح که بلند شدم اماده شدم برای تست
از زبان ا/ت :
صبح بلند شدم صدای آلارم گوشیم رو خاموش کردم 🔕 و لباسم رو پوشیدم(اسلاید ۲) و برای کار آماده شدم امروز قراره تست فیلم جدیدی که قراره سال بعد منتشر بشه رو بگیرن بعد است نتیجه رو اعلام میکنند فک کنم ژانرش : عاشقانه و درام باشه خداکنه من نقش رزی رو نگیریم ( رزی نقشی توی فیلمه که با پسری در فیلم به اسم کیم دان ازدواج میکنه و باید نقش عاشقانه رو ایفا کنه )😐
واییییی اگه این نقش به من بیوفته خودم رو میکشم وایییی😐
۳.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.