PART 8
وقتی فقط با دوستات رفته بودی اما...
زمان: روزی که ا/ت واسه دانشگاهش خواب مونده بود
دی دی دی
تهیونگ: بله؟
بادیگارد: ارباب ردمونو زدن تمام
تهیونگ: هاننن یعنی چییی
یعنی چی اخهه
تق تق تق صدای در
کوک: هیونگ یه چیز بگم؟
تهیونگ: چتههه
کوک: نتونستیم انبارو بزنیم
تهیونگ: یعنی چییی وای خداا چرا امروز اینجوری شده هانننن
تق تق تق صدای در
جیمین: بیام تو
تهیونگ: بله بیا ببینم چی میگی
جیمین: هیونگ میگم.... میگم
تهیونگ: چتهه اعصاب ندارما
جیمین: دختره فرار کرد🥺
تهیونگ: کدوم همون که میخواستیم جاسوسش کنم؟
جیمین: اره
تهیونگ: یعنی چی یه کار بهت سپردماااا کوک برو برام بیارش و استعلامشو بیار برام سریععععع
کوک و جیمین میرن بیرون
....................................
کوک: وضع خرابه
جیمین: خیلی
10مین بعد
تهیونگ: کیه
کوک: استعلام دختره رو اوردم
تهیونگ: بده ببینم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ3>
نام: ا/ت
نام خانوادگی: جئون
سن: 18
تو یه حادثه برادر و خاهرشو از دست میده
پدرش فوت کرده و مامانش دوباره ازدواج کره
نام مادر: سوجین
نام پدر ناتی: اون چان(فکرکنم درست نوشتم)
نام خواهر/برادر=نامعلوم
بهترین دوستاش سونگ مین سونگ وان
دانشکاه=حقوق سئول
شغل: فروشگاه.... تعمیرگاه ماشین... کافه
استعداد های ا/ت: انعطاف پذیری بالا ژیمیناستیک کار بوده... باهوش سریع کوچولو خجالتی مهربون از همه چی سر در میاره و کلاس های جاسوسی رو طی کرده🤎🫠
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🤎پایان
تهیونگ: تو نگاه اول گفتم بدرد میخوره کوککککککککککککککک( با داد)
کوک: بلهههههه
تهیونگ: دختره رو لازم دارم باید بیاریش واسم همین الاننن
کوک: باشه
ویو کوک
به شوگا زنگ زده بودم تا موقعیت مکانیشو بفرسته که دیدیم دینک دینگ صدای پیامک بود موقعیت مکانیش بود یه سرنگ برداشتم و سوار ماشین شدمو راه. افتادم
20مین بعد
بلاخره رسیدم به گوشیم نگاه کردم دیدم یه دختر هنزفری گذاشتخ و داره راه میره حتما همون بود سرنگ رو اماده کردم احتمالا متوحه من شده پس سریع رفتمو سرنگ رو خالی کردم و.....
خماری....
نگاه کنید چقدر ادمین مهربونیم🤎🫠
شرط هارو کم میکنم وحتی بعضی وقتا شرط ها تموم نشده میزارم خدایی حمایت کنید دیگه منم شمارو دق ندم🫤🤎
شرط
فالو: 5
زمان: روزی که ا/ت واسه دانشگاهش خواب مونده بود
دی دی دی
تهیونگ: بله؟
بادیگارد: ارباب ردمونو زدن تمام
تهیونگ: هاننن یعنی چییی
یعنی چی اخهه
تق تق تق صدای در
کوک: هیونگ یه چیز بگم؟
تهیونگ: چتههه
کوک: نتونستیم انبارو بزنیم
تهیونگ: یعنی چییی وای خداا چرا امروز اینجوری شده هانننن
تق تق تق صدای در
جیمین: بیام تو
تهیونگ: بله بیا ببینم چی میگی
جیمین: هیونگ میگم.... میگم
تهیونگ: چتهه اعصاب ندارما
جیمین: دختره فرار کرد🥺
تهیونگ: کدوم همون که میخواستیم جاسوسش کنم؟
جیمین: اره
تهیونگ: یعنی چی یه کار بهت سپردماااا کوک برو برام بیارش و استعلامشو بیار برام سریععععع
کوک و جیمین میرن بیرون
....................................
کوک: وضع خرابه
جیمین: خیلی
10مین بعد
تهیونگ: کیه
کوک: استعلام دختره رو اوردم
تهیونگ: بده ببینم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ3>
نام: ا/ت
نام خانوادگی: جئون
سن: 18
تو یه حادثه برادر و خاهرشو از دست میده
پدرش فوت کرده و مامانش دوباره ازدواج کره
نام مادر: سوجین
نام پدر ناتی: اون چان(فکرکنم درست نوشتم)
نام خواهر/برادر=نامعلوم
بهترین دوستاش سونگ مین سونگ وان
دانشکاه=حقوق سئول
شغل: فروشگاه.... تعمیرگاه ماشین... کافه
استعداد های ا/ت: انعطاف پذیری بالا ژیمیناستیک کار بوده... باهوش سریع کوچولو خجالتی مهربون از همه چی سر در میاره و کلاس های جاسوسی رو طی کرده🤎🫠
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🤎پایان
تهیونگ: تو نگاه اول گفتم بدرد میخوره کوککککککککککککککک( با داد)
کوک: بلهههههه
تهیونگ: دختره رو لازم دارم باید بیاریش واسم همین الاننن
کوک: باشه
ویو کوک
به شوگا زنگ زده بودم تا موقعیت مکانیشو بفرسته که دیدیم دینک دینگ صدای پیامک بود موقعیت مکانیش بود یه سرنگ برداشتم و سوار ماشین شدمو راه. افتادم
20مین بعد
بلاخره رسیدم به گوشیم نگاه کردم دیدم یه دختر هنزفری گذاشتخ و داره راه میره حتما همون بود سرنگ رو اماده کردم احتمالا متوحه من شده پس سریع رفتمو سرنگ رو خالی کردم و.....
خماری....
نگاه کنید چقدر ادمین مهربونیم🤎🫠
شرط هارو کم میکنم وحتی بعضی وقتا شرط ها تموم نشده میزارم خدایی حمایت کنید دیگه منم شمارو دق ندم🫤🤎
شرط
فالو: 5
۱۱.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.