۲۷
۲۷
پشت صحنه
کارکن.بچه ها اینم سوجو برای اینکه امشب عالی بودین برین خوش بگذرانید
جیهوپ.کامساوو
لونا.کوک ببین چیکار کردی دارم یخ میزنم
کوک.*کتمو در اوردم انداختم رو شونه هاش* اینو تنت کن
لونا.تو هم خیسی سرما نخوری
کوک.نه من سرما نمیخورم
لونا* هرکدوممون رفتیم یک جایی نشستیم تا میکاپمون رو پاک کنند
جین .بچه ها نوشیدنی هاتون رو خوردین
اعضا.اره
جین .پس سریع اماده بشین بریم ون جلوی در منتظرمونه
لونا.*سوار ون شدیم* چقدر دیگه تا خوابگاه مونده
کوک.نیم ساعت
لونا.پس من یکم میخوابم
کوک.باشه
خوابگاه
جین.بچه ها پیاده شید
کوک.لونا خوابه
جیمین.بیدارش کنیم
کوک .نه من میارمش
تهیونگ.باشه پس بریم سریع
کوک.*لونا رو براید استایل بغل کردم و اروم رفتم گذاشتمش روی تخت تکونی یه خودش داد که پتو رو کشیدم روش و رفتم پایین*
تهیونگ. اومدی
کوک.اهوم
نامجون.بچه ها کارتون عالی بود
کوک.اره فک. میکنم دیگه لونا مارو مثل خانوادش میدونه
تهیونگ.همبنطوره
کوک.من میرم اتاقم گیم بزنم
جیمین.منم میام دو نفره
یونگی.فقط اروم باشید تا لونا بخوابه
جیمین و کوک.اوکیی
لونا.*چشم هامو باز کردم دیدم روی تختمم چرا بیدارم نکردن یه نگاه به خودم انداختم دیدیم لباس های کنسرتم هنوز تنمه ....داشتم لباسامو درمیاوردم که در باز شد...*
کوک. هب جیمین کدوم و بازی کنیم*در و باز کردم که دیدم لونا داره لباس عوض میکنه با چشم های گرد شده نگاهم میکردم که متوجه موقعیت شدم و پتوی کناریمو برداشتم و روش انداختم و توی بغلم گرفتمش
جیمین.من خستم ...میرم یه وقت دیگه بازی کنیم😉
کوک.با...باشه * برگشتم که با صورت لونا توی یک سانتی خودم مواجه شدم عمینطور نگاهش میکردم که یکدفعه
پشت صحنه
کارکن.بچه ها اینم سوجو برای اینکه امشب عالی بودین برین خوش بگذرانید
جیهوپ.کامساوو
لونا.کوک ببین چیکار کردی دارم یخ میزنم
کوک.*کتمو در اوردم انداختم رو شونه هاش* اینو تنت کن
لونا.تو هم خیسی سرما نخوری
کوک.نه من سرما نمیخورم
لونا* هرکدوممون رفتیم یک جایی نشستیم تا میکاپمون رو پاک کنند
جین .بچه ها نوشیدنی هاتون رو خوردین
اعضا.اره
جین .پس سریع اماده بشین بریم ون جلوی در منتظرمونه
لونا.*سوار ون شدیم* چقدر دیگه تا خوابگاه مونده
کوک.نیم ساعت
لونا.پس من یکم میخوابم
کوک.باشه
خوابگاه
جین.بچه ها پیاده شید
کوک.لونا خوابه
جیمین.بیدارش کنیم
کوک .نه من میارمش
تهیونگ.باشه پس بریم سریع
کوک.*لونا رو براید استایل بغل کردم و اروم رفتم گذاشتمش روی تخت تکونی یه خودش داد که پتو رو کشیدم روش و رفتم پایین*
تهیونگ. اومدی
کوک.اهوم
نامجون.بچه ها کارتون عالی بود
کوک.اره فک. میکنم دیگه لونا مارو مثل خانوادش میدونه
تهیونگ.همبنطوره
کوک.من میرم اتاقم گیم بزنم
جیمین.منم میام دو نفره
یونگی.فقط اروم باشید تا لونا بخوابه
جیمین و کوک.اوکیی
لونا.*چشم هامو باز کردم دیدم روی تختمم چرا بیدارم نکردن یه نگاه به خودم انداختم دیدیم لباس های کنسرتم هنوز تنمه ....داشتم لباسامو درمیاوردم که در باز شد...*
کوک. هب جیمین کدوم و بازی کنیم*در و باز کردم که دیدم لونا داره لباس عوض میکنه با چشم های گرد شده نگاهم میکردم که متوجه موقعیت شدم و پتوی کناریمو برداشتم و روش انداختم و توی بغلم گرفتمش
جیمین.من خستم ...میرم یه وقت دیگه بازی کنیم😉
کوک.با...باشه * برگشتم که با صورت لونا توی یک سانتی خودم مواجه شدم عمینطور نگاهش میکردم که یکدفعه
۳.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.