باران خون p39
پرش به جلسه { اسلاید دوم لباس دوئین}
نامجون:بریم داخل سریع تر
دوئین: اره
ا/ت: بابا حالت خوبه؟
دوئین: چرا؟
ا/ت: مگه اومدی جومانجی
نامجون:لباسشون رو من انتخاب کردم
دوئین: دامادم خوش سلیقه یه
ا/ت:معلومه دکتر برکفسون شدی بابا
دوئین: بودم!
تهته: شروع شد جلسه
هانا: میبینمت
تهته: منم
هانا:با ا/ت بودم
ا/ت: منم، بریم دیگههههههه
ویو دوئین
نسبت به نامجون شک داشتم اخه اون چرا باید یهو یه شرکت رو تو امریکا بسازه به نام ا/ت و بعد رئیسش من باشم
ولی از چهره و برخوردش خوشم میاد
کلی مصاحبه ونظر پرسیدن بالاخره اون شرکت با 138 طبقه توی امریکا با مدیریت من ساخته میشد
پرش یهویی 1 سال بعد
نامجون:بریم داخل سریع تر
دوئین: اره
ا/ت: بابا حالت خوبه؟
دوئین: چرا؟
ا/ت: مگه اومدی جومانجی
نامجون:لباسشون رو من انتخاب کردم
دوئین: دامادم خوش سلیقه یه
ا/ت:معلومه دکتر برکفسون شدی بابا
دوئین: بودم!
تهته: شروع شد جلسه
هانا: میبینمت
تهته: منم
هانا:با ا/ت بودم
ا/ت: منم، بریم دیگههههههه
ویو دوئین
نسبت به نامجون شک داشتم اخه اون چرا باید یهو یه شرکت رو تو امریکا بسازه به نام ا/ت و بعد رئیسش من باشم
ولی از چهره و برخوردش خوشم میاد
کلی مصاحبه ونظر پرسیدن بالاخره اون شرکت با 138 طبقه توی امریکا با مدیریت من ساخته میشد
پرش یهویی 1 سال بعد
۱.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.