پارت ۹
پارت ۹
کوک لبخند زد و سرش رو یکم خم کرد :
- اگه دختر خوبی باشی بازم اینکارو می کنم
و بعد نگاهی به لب هام کرد
_ دختر خوبی ای؟
همین جوری که داشتم نگاهش می کردم گفتم :
+ هستم ...
- خوبه
بر خلاف انتظاراتم کوک عقب کشید و روی صندلی خودش نشست
- خوب چی میگفتیم دکتر
من تازه به خودم اومده بودم و دست پاچه جواب دادم
+ چی .. ام نمی دونم چطور تو اول شروع کنی
پوزخندی تحویلم داد
- چطوره از دومین قربانیم بگم ؟
+ خوبه خوبه
مگفتم و فورا خودکارم رو بدست گرفتم
- خوب قربانی دوم یه خانم سی و دوساله بود ؛ واز اونجایی که می دونی اون هم عاشقم شد ؛ توی بانک باهاش آشنا شدیم ؛ اون یکی از کارمند های اونجا بود کارش دزدیدن پول ها از باجه مخصوص برای من بود
همین چطوری داشتم بهش نگاه
- خوب اون میخواست که زیر خوابم بشه و خوب در مقابل این خواسته من هم کار هامو بهش میگفتم و اون انجام می داد ؛ و اون دختر هر روز به دارایی هام اضافه می کرد
+ بانک متوجه این دزدی ها نشد ؟
- خوب اون کارشو خوب بلد بود و نقششو جوری پیش برد که انگار تمام این دزدی ها کار دزد خبره ای بوده
من همیشه بهترین هارو انتخاب می کنم ؛ اون دختر باهوش بود ولی خوب زود تر از پیش بینی من تو دام پلیش افتاد اونا فهمیدن که دزدی پول ها کار اون بوده
+ اون گفت که بخاطر تو این کار هارو میکرده ؟
کوک خندید
دیونه شدی ا/ت معلومه که نه اون هیچ وقت از من حرفی نزد
+ بقیشو می تونم حدس بزنم
- تو باهوشی ا/ت
با این حرفش نگاهی بهش کردم
- خیلی باهوش
چماشو دوباره تکرار کرد و با لبخندی بهم چشم دوخت
- خوب ملاقات بعدیمون کیه دکتر ؟
+ نگاهمو فورا ازش گرفتم و مشغول جم کردن وسایلم شدم
+ احتمالا هفته بعد
- می خوام آخر هفته ببینمت
+ چی ؟
- گفتم می خوام آخر هفته ببینمت
+ ولی من نمی تونم
- چرا ؟
+ چون قرار دارم
- با دوست پسرت ؟
+ آره
- تو به اون قرار نمیری ا/ت
فهمیدی ؟
+ ا .... آره
- خوبه
بعد چشمکی تحویلم داد و از اتاق خارج شدم .....
پایان پارت ۹
ببخشید بابت تاخیر امتحان داشتم 🙏♥️
لایک کنید لطفا
کوک لبخند زد و سرش رو یکم خم کرد :
- اگه دختر خوبی باشی بازم اینکارو می کنم
و بعد نگاهی به لب هام کرد
_ دختر خوبی ای؟
همین جوری که داشتم نگاهش می کردم گفتم :
+ هستم ...
- خوبه
بر خلاف انتظاراتم کوک عقب کشید و روی صندلی خودش نشست
- خوب چی میگفتیم دکتر
من تازه به خودم اومده بودم و دست پاچه جواب دادم
+ چی .. ام نمی دونم چطور تو اول شروع کنی
پوزخندی تحویلم داد
- چطوره از دومین قربانیم بگم ؟
+ خوبه خوبه
مگفتم و فورا خودکارم رو بدست گرفتم
- خوب قربانی دوم یه خانم سی و دوساله بود ؛ واز اونجایی که می دونی اون هم عاشقم شد ؛ توی بانک باهاش آشنا شدیم ؛ اون یکی از کارمند های اونجا بود کارش دزدیدن پول ها از باجه مخصوص برای من بود
همین چطوری داشتم بهش نگاه
- خوب اون میخواست که زیر خوابم بشه و خوب در مقابل این خواسته من هم کار هامو بهش میگفتم و اون انجام می داد ؛ و اون دختر هر روز به دارایی هام اضافه می کرد
+ بانک متوجه این دزدی ها نشد ؟
- خوب اون کارشو خوب بلد بود و نقششو جوری پیش برد که انگار تمام این دزدی ها کار دزد خبره ای بوده
من همیشه بهترین هارو انتخاب می کنم ؛ اون دختر باهوش بود ولی خوب زود تر از پیش بینی من تو دام پلیش افتاد اونا فهمیدن که دزدی پول ها کار اون بوده
+ اون گفت که بخاطر تو این کار هارو میکرده ؟
کوک خندید
دیونه شدی ا/ت معلومه که نه اون هیچ وقت از من حرفی نزد
+ بقیشو می تونم حدس بزنم
- تو باهوشی ا/ت
با این حرفش نگاهی بهش کردم
- خیلی باهوش
چماشو دوباره تکرار کرد و با لبخندی بهم چشم دوخت
- خوب ملاقات بعدیمون کیه دکتر ؟
+ نگاهمو فورا ازش گرفتم و مشغول جم کردن وسایلم شدم
+ احتمالا هفته بعد
- می خوام آخر هفته ببینمت
+ چی ؟
- گفتم می خوام آخر هفته ببینمت
+ ولی من نمی تونم
- چرا ؟
+ چون قرار دارم
- با دوست پسرت ؟
+ آره
- تو به اون قرار نمیری ا/ت
فهمیدی ؟
+ ا .... آره
- خوبه
بعد چشمکی تحویلم داد و از اتاق خارج شدم .....
پایان پارت ۹
ببخشید بابت تاخیر امتحان داشتم 🙏♥️
لایک کنید لطفا
۳.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.