aboW myhert 🧛🖤پارت ۲۷
لی مین «« نمیدونم سوپرایزش چی بود ولی ته دلم خوشحال شد دست درددست هم وارد را خودروی تالار شدیم جمعیت زیادی نبود تور لباسم از پشت کشیده میشد بین جمعیت نگاه هایی حس کردم سرمو به سمت نگاه ها نگاه کردم اون ما ...
مادرم بود چطور ممکنه مکه بوسان نبود ...!!!!
یونگی «« از سوپرایزت خوشحال نشدی
واقعن از ذوق زیاد نمی دونم چی بگم اشک از چشام میرخت
رو به یونگی ممنونم میدونم تو بهترینی پیشی کیوتع یا نه آه
به سمت عاقد رفتیم
عاقد «« خب عروس داماد زیبا از خدا میخواهم به شما زندگی زیبا با زیبایی خودتان بدهد شروع میکنیم...
یونگی راستش راستم رو بالا گرفت و ...
من مین یونگی سوگند یاد می کنم که در فقر ثروت و خوشبختی بدبختی و در غم شادی تا آخر عمرم ...
تا وقتی که نفس میکشم کنارت بمونم ...
حالا نوبت من بود...!!!
دست راستم را بالا گرفتم من اوه لی مین سوگند یاد می کنم در فقر ثروت و خوشبختی بدبختی و در غم شادی تا آخر عمرم ...
تا وقتی که نفسی برای کشیدن زندگی دارم کنارت میمونم ...
عاقد هم اکنون من شما زوج زیبا را زن شوهر اعلام میکنم
می توانید هم دیگر ببوسید
مادرم بود چطور ممکنه مکه بوسان نبود ...!!!!
یونگی «« از سوپرایزت خوشحال نشدی
واقعن از ذوق زیاد نمی دونم چی بگم اشک از چشام میرخت
رو به یونگی ممنونم میدونم تو بهترینی پیشی کیوتع یا نه آه
به سمت عاقد رفتیم
عاقد «« خب عروس داماد زیبا از خدا میخواهم به شما زندگی زیبا با زیبایی خودتان بدهد شروع میکنیم...
یونگی راستش راستم رو بالا گرفت و ...
من مین یونگی سوگند یاد می کنم که در فقر ثروت و خوشبختی بدبختی و در غم شادی تا آخر عمرم ...
تا وقتی که نفس میکشم کنارت بمونم ...
حالا نوبت من بود...!!!
دست راستم را بالا گرفتم من اوه لی مین سوگند یاد می کنم در فقر ثروت و خوشبختی بدبختی و در غم شادی تا آخر عمرم ...
تا وقتی که نفسی برای کشیدن زندگی دارم کنارت میمونم ...
عاقد هم اکنون من شما زوج زیبا را زن شوهر اعلام میکنم
می توانید هم دیگر ببوسید
۲۸.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.