من بهت هشدار دادم!
___________
ژانر ترسناکه
شخصیت هم نداره و یه پارته
هدف: مریضم میخوام بترسید😂🤦🏻♀️
همه چی از اون روز شروع شد هر اتفاق بدی که واسم افتاد بعد اون روز بود
*فلش بک*
تو خونه تنهانشسته بودم و داشتم کتاب موردعلاقه ام رو میخوندم که صدای شکستن شیشه رو شنیدم اومدم بیرون چیزی نشکسته بود وقتی رفتم تو اتاقم دیدم اینه ی اتاقم شکسته ولی اون تیکه ی شکسته اش نبود! داشتم دنبالش میگشتم که در خونه زده شد
درو باز کردم یه مرد بود چهره ی خیلی ترسناکی داشت و کامل خونی بود و تو دستش هم چاقو بود
میخواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت و چسبوندم به دیوار بعدش گفت
هیسسسس نترس باهات کاری ندارم فقط خواستم بهت هشدار بدم که هر اتفاقی افتاد اینه و این خونه رو عوض نکن وگرنه هرجا بری پیدات میکنم و دیگه اش با تو با کسی در این باره حرف نمیزنی
و اینم واسه اینکه حرف هام یادت نره
اینو گفت و چاقو رو به سمت صورتم آورد منم از ترس چشمم رو بستم و درد شدیدی حس کردم رو صورتم یه خط بزرگی کشید و رفت
منم سریع رفتم خونه و زخم رو بستم خیلی درد میکرد
هرکی بهم میرسید ازم میپرسید چیشده منم میگفتم خوردمزمین
*پایان فلش بک*
دیگه خسته شدم خونه امرو عوض کردم و رفتم یه جای دور از خونه ی قبلی و اینه ای هم که شکسته بود انداختم دور و یه اینه ی دیگه خریدم
چند روزی گذشت هیچ اتفاقی نیفتاد ولی یه روزی در خونه خورد و اون اون همون مرده بود درست مثل اولین باری که دیدمش با این تفاوت که تو دستش تبر داشت!
_بهت چی گفتم؟ نه خونه رو عوض کن و نه اینه رو ولی هردوکار رو کردم چطوری یادت رفت ها؟ هنوزم جای یاد آوردی رو صورتت مونده
وقتی اینو گفت جای زخمم درد شدیدی گرفت که باعث افتادنم رو زمین شد اون اومد داخل و درو بست
_ گفتم اگه اینکارو کنی هرجا باشی پیدات میکنم و هر اتفاقی بیوفته تقصیر توعه
+نه نه خواهش میکنم اشتباه کردم
_اون موقعه باید این فکر رو میکردی
اومد نزدیکم و........
چند روز بعد جسدش پیدا شد پاهاش قطع شده بود و روی دیوار با خونش نوشته شده بود: هر اتفاقی که افتاد تقصیر خودت بود من بهت هشدار دادم!
چطور شد؟
ژانر ترسناکه
شخصیت هم نداره و یه پارته
هدف: مریضم میخوام بترسید😂🤦🏻♀️
همه چی از اون روز شروع شد هر اتفاق بدی که واسم افتاد بعد اون روز بود
*فلش بک*
تو خونه تنهانشسته بودم و داشتم کتاب موردعلاقه ام رو میخوندم که صدای شکستن شیشه رو شنیدم اومدم بیرون چیزی نشکسته بود وقتی رفتم تو اتاقم دیدم اینه ی اتاقم شکسته ولی اون تیکه ی شکسته اش نبود! داشتم دنبالش میگشتم که در خونه زده شد
درو باز کردم یه مرد بود چهره ی خیلی ترسناکی داشت و کامل خونی بود و تو دستش هم چاقو بود
میخواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت و چسبوندم به دیوار بعدش گفت
هیسسسس نترس باهات کاری ندارم فقط خواستم بهت هشدار بدم که هر اتفاقی افتاد اینه و این خونه رو عوض نکن وگرنه هرجا بری پیدات میکنم و دیگه اش با تو با کسی در این باره حرف نمیزنی
و اینم واسه اینکه حرف هام یادت نره
اینو گفت و چاقو رو به سمت صورتم آورد منم از ترس چشمم رو بستم و درد شدیدی حس کردم رو صورتم یه خط بزرگی کشید و رفت
منم سریع رفتم خونه و زخم رو بستم خیلی درد میکرد
هرکی بهم میرسید ازم میپرسید چیشده منم میگفتم خوردمزمین
*پایان فلش بک*
دیگه خسته شدم خونه امرو عوض کردم و رفتم یه جای دور از خونه ی قبلی و اینه ای هم که شکسته بود انداختم دور و یه اینه ی دیگه خریدم
چند روزی گذشت هیچ اتفاقی نیفتاد ولی یه روزی در خونه خورد و اون اون همون مرده بود درست مثل اولین باری که دیدمش با این تفاوت که تو دستش تبر داشت!
_بهت چی گفتم؟ نه خونه رو عوض کن و نه اینه رو ولی هردوکار رو کردم چطوری یادت رفت ها؟ هنوزم جای یاد آوردی رو صورتت مونده
وقتی اینو گفت جای زخمم درد شدیدی گرفت که باعث افتادنم رو زمین شد اون اومد داخل و درو بست
_ گفتم اگه اینکارو کنی هرجا باشی پیدات میکنم و هر اتفاقی بیوفته تقصیر توعه
+نه نه خواهش میکنم اشتباه کردم
_اون موقعه باید این فکر رو میکردی
اومد نزدیکم و........
چند روز بعد جسدش پیدا شد پاهاش قطع شده بود و روی دیوار با خونش نوشته شده بود: هر اتفاقی که افتاد تقصیر خودت بود من بهت هشدار دادم!
چطور شد؟
۶.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.