پارت ۳۹
پارت ۳۹
¥ اسمش؟ اسمشو درست یادم نمیاد خب صحبت رو بیخیال باید شروع کنیم به کار درسته دو ساعت طولانیه اما برای انجام کارهای ریز خیلی کوتاهه شب بخیر
+یه لحظه صبر کن بذار صحبت کنیم خواهش میکنم
نارا همونطور که تلاش میکرد تا جلوی اومدن الینا رو سمت خودش بگیره با احساس کردن بوی عجیبی چشماش سنگین شد و از هوش رفت اینا با مطمئن شدن اینکه نارا بیهوش شده کارمندهاش رو صدا کرد تا شروع کنند به انجام کارها
..........
بعد از دویدن جیمین از خونه بقیه هم با سوار شدن توی ماشین راه افتادن و نامجونم به اجبار مجبور شد با اونا بره
&پس شما ۷ نفرید؟
_آره
*و دوتاتون مخفیانه تو خونه بودید؟
÷آره
ا&وکی میدونی واقعاً دیگه هیچ وقت نمیخوام غر بزنم چون واقعاً برام عادی شده
اینم یه دروغ دیگه
×خودمون نمیخواستیم قایم بشیم که برای امنیت خودتون این کارو کردیم مگه احمقیم در ضمن اصلاً قرار نبود از اول دیده شیم تقصیر این دوتا بود
اینو نامجون در حالی میگفت که به جین و کوک اشاره کرد کوک با حالت اعتراضی گفت
_به ما چه اینو تصمیم گرفتن ساعت ۵ صبح بلند شن که یه ماهیتابهای رو هوا ببینن
بعد گفتن این حرف کوک یه پس گردنی از جین خورد
÷به من چه که شما ساعت ۵ صبح شکمت غار و غور میکنه
٪باشه حالا بحث نکنین الان قضیه این نیست قضیه نارائه
تهونگ بعد از مدتها سکوت بالاخره حرف زد
☆راست میگه الان فقط یه ساعت وقت داریم تازه معلوم نیست جیمین بتونه با قدرتش برسه اونجا یا نه خودتون که میدونین جیمین چطوریه
هانا و یونا در حالی که نگرفتم به بقیه نگاه کردن اما بقیه خیلی خوب میدونستن منظوره ته چی بود .....
فلش بک*
بعد از اون حادثه ناگوار که توی ۵ سالگیش اتفاق افتاد دیگه نمیتونست از قدرتش استفاده کنه نامجون هم بعد از اون اتفاق به آقازاده عمارت داستان رو تعریف کرد آقازاده دکترهای زیادی رو برای خوب کردن جیمین آورد اما هیچ کدومشون نتونستن کمک کنن همه میگفتن جیمین باید خیلی کم از قدرتهاش استفاده کنه یا اصلاً استفاده نکنه همه آزمایشهای مختلفی روش انجام میدادند و آخر سر هم به دست جیمین کشته میشدند ولی بعد از اینکه جیمین بیدار میشد دیگه هیچی یادش نمیاومد هیچی
پایان فلش بک*
اعضا ترسیده بودن جیمین از قدرت خون آشامیش استفاده کرده بود شروع به دویدن کرده بود اگه توی راه قدرتشونو سرکوب میکرد و بعد از بیدار شدن هیچی یادش نمیومد چی ؟ نامجون با گفتن حرفی سعی کرد بچهها رو آروم کنه...
¥ اسمش؟ اسمشو درست یادم نمیاد خب صحبت رو بیخیال باید شروع کنیم به کار درسته دو ساعت طولانیه اما برای انجام کارهای ریز خیلی کوتاهه شب بخیر
+یه لحظه صبر کن بذار صحبت کنیم خواهش میکنم
نارا همونطور که تلاش میکرد تا جلوی اومدن الینا رو سمت خودش بگیره با احساس کردن بوی عجیبی چشماش سنگین شد و از هوش رفت اینا با مطمئن شدن اینکه نارا بیهوش شده کارمندهاش رو صدا کرد تا شروع کنند به انجام کارها
..........
بعد از دویدن جیمین از خونه بقیه هم با سوار شدن توی ماشین راه افتادن و نامجونم به اجبار مجبور شد با اونا بره
&پس شما ۷ نفرید؟
_آره
*و دوتاتون مخفیانه تو خونه بودید؟
÷آره
ا&وکی میدونی واقعاً دیگه هیچ وقت نمیخوام غر بزنم چون واقعاً برام عادی شده
اینم یه دروغ دیگه
×خودمون نمیخواستیم قایم بشیم که برای امنیت خودتون این کارو کردیم مگه احمقیم در ضمن اصلاً قرار نبود از اول دیده شیم تقصیر این دوتا بود
اینو نامجون در حالی میگفت که به جین و کوک اشاره کرد کوک با حالت اعتراضی گفت
_به ما چه اینو تصمیم گرفتن ساعت ۵ صبح بلند شن که یه ماهیتابهای رو هوا ببینن
بعد گفتن این حرف کوک یه پس گردنی از جین خورد
÷به من چه که شما ساعت ۵ صبح شکمت غار و غور میکنه
٪باشه حالا بحث نکنین الان قضیه این نیست قضیه نارائه
تهونگ بعد از مدتها سکوت بالاخره حرف زد
☆راست میگه الان فقط یه ساعت وقت داریم تازه معلوم نیست جیمین بتونه با قدرتش برسه اونجا یا نه خودتون که میدونین جیمین چطوریه
هانا و یونا در حالی که نگرفتم به بقیه نگاه کردن اما بقیه خیلی خوب میدونستن منظوره ته چی بود .....
فلش بک*
بعد از اون حادثه ناگوار که توی ۵ سالگیش اتفاق افتاد دیگه نمیتونست از قدرتش استفاده کنه نامجون هم بعد از اون اتفاق به آقازاده عمارت داستان رو تعریف کرد آقازاده دکترهای زیادی رو برای خوب کردن جیمین آورد اما هیچ کدومشون نتونستن کمک کنن همه میگفتن جیمین باید خیلی کم از قدرتهاش استفاده کنه یا اصلاً استفاده نکنه همه آزمایشهای مختلفی روش انجام میدادند و آخر سر هم به دست جیمین کشته میشدند ولی بعد از اینکه جیمین بیدار میشد دیگه هیچی یادش نمیاومد هیچی
پایان فلش بک*
اعضا ترسیده بودن جیمین از قدرت خون آشامیش استفاده کرده بود شروع به دویدن کرده بود اگه توی راه قدرتشونو سرکوب میکرد و بعد از بیدار شدن هیچی یادش نمیومد چی ؟ نامجون با گفتن حرفی سعی کرد بچهها رو آروم کنه...
۳.۷k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.