فیک تهکوک«داستان ما چهارتا» p8
*از زبان مین جون*
داشتم وسایلو با کمک همکارا جمع میکردم که یهو یکیشون در اومد و
گفت: وایییی.. اون دختره منو دیوونه کرده
گفتم: کدوم دختر؟
گفت: همونی که چشماش آبیه و موهاشم قهوه ای روشن..
فهمیدم با میسانه
گفتم: مگه باهاش چیکار کردی؟
گفت: هیچی... خواستم یه ذره باهاش لذت ببرم که تهیونگ نذاشت.. لعنتی
جوش آوردم... اومدم یقشو گرفتم و یه مشت بهش زدم و گفتم: عوضییییی.... چیکار خواهرم داشتی؟
عجب بزن بزنی بود.... همینطور داشتیم دعوا میکردیم که میسان اومد
*از زبان میسان*
رفتم دیدم مینجون یقه ی اون پسر رو یانگ هو رو گرفته
میسان: اوپا؟! داری چیکار میکنی نکن
مینجون: نمیتونم... این پسر برای تو مزاحمت ایجاد کرده انتظار داری ازش بگذرم؟!
یهو تهیونگ اومد
تهیونگ: مینجون؟! چیکار میکنی!! باز که تو اومدی یانگ هو
مینجون: اون برای خواهرم مزاحمت ایجاد کرده؟
تهیونگ: خواهرت؟! میسان خواهر توعه!!
میسان: اره من خواهرشم... لطفا از هم جداشون کن!!
تهیونگ: باشه
*از زبان جونگ کوک*
توی پارتی امشب خیلی اعصابمون خورد شد... سوجین داره از حد خودش میگذره
تهیونگ خیلی عصبانی اومد توی اتاق
جونگ کوک: تهیونگ! چی شده چرا عصبانی ای؟؟
تهیونگ: توی پارتی یانگ هو برای میسان مزاحمت ایجاد کرد
جونگ کوک: یانگ هو؟! همون سرآشپز جدیدمون؟؟
تهیونگ: اره دقیقا همون
جونگ کوک: خب؟! جداشون کردی؟
تهیونگ: اره
جونگ کوک: راستی گفتی من همه چیز رو فهمیدم...چی رو فهمیدی؟
تهیونگ: تو و بورام قبلا باهم بودین
جونگ کوک: ن...نن....نه این دروغه
تهیونگ: توی دفترت نوشته بودی. تازه اصلا با سوجین خوب نیستی
p8
داشتم وسایلو با کمک همکارا جمع میکردم که یهو یکیشون در اومد و
گفت: وایییی.. اون دختره منو دیوونه کرده
گفتم: کدوم دختر؟
گفت: همونی که چشماش آبیه و موهاشم قهوه ای روشن..
فهمیدم با میسانه
گفتم: مگه باهاش چیکار کردی؟
گفت: هیچی... خواستم یه ذره باهاش لذت ببرم که تهیونگ نذاشت.. لعنتی
جوش آوردم... اومدم یقشو گرفتم و یه مشت بهش زدم و گفتم: عوضییییی.... چیکار خواهرم داشتی؟
عجب بزن بزنی بود.... همینطور داشتیم دعوا میکردیم که میسان اومد
*از زبان میسان*
رفتم دیدم مینجون یقه ی اون پسر رو یانگ هو رو گرفته
میسان: اوپا؟! داری چیکار میکنی نکن
مینجون: نمیتونم... این پسر برای تو مزاحمت ایجاد کرده انتظار داری ازش بگذرم؟!
یهو تهیونگ اومد
تهیونگ: مینجون؟! چیکار میکنی!! باز که تو اومدی یانگ هو
مینجون: اون برای خواهرم مزاحمت ایجاد کرده؟
تهیونگ: خواهرت؟! میسان خواهر توعه!!
میسان: اره من خواهرشم... لطفا از هم جداشون کن!!
تهیونگ: باشه
*از زبان جونگ کوک*
توی پارتی امشب خیلی اعصابمون خورد شد... سوجین داره از حد خودش میگذره
تهیونگ خیلی عصبانی اومد توی اتاق
جونگ کوک: تهیونگ! چی شده چرا عصبانی ای؟؟
تهیونگ: توی پارتی یانگ هو برای میسان مزاحمت ایجاد کرد
جونگ کوک: یانگ هو؟! همون سرآشپز جدیدمون؟؟
تهیونگ: اره دقیقا همون
جونگ کوک: خب؟! جداشون کردی؟
تهیونگ: اره
جونگ کوک: راستی گفتی من همه چیز رو فهمیدم...چی رو فهمیدی؟
تهیونگ: تو و بورام قبلا باهم بودین
جونگ کوک: ن...نن....نه این دروغه
تهیونگ: توی دفترت نوشته بودی. تازه اصلا با سوجین خوب نیستی
p8
۹.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.