پارت ۴ رمان
پارت ۴ رمان
...دهنمو میبندم
لیزگه نتونست دَووم بیاره و ییعیت رو محکم هل داد ییعیت از تخت افتاد و سرش به میز کنار تخت خورد و بیهوش شد لیزگه رفت بالای سر ییعیت
لیزگه: ییعیت پاشوو لطفا ییعیــــــــــــت
شیما وارد اتاق شد و دید که ییعیت از سرش خون میاد و لیزگه بالای سر ییعیت گریه میکنه
شیما: 😨😱 چیشدهههههه لیزگههههه
لیزگه : ما.. مامان ن... نپرس.. ز... زنگ ب.. بزن آ.. آمبولانس (با گریه)
شیما زنگ میزه و آمبولانس میاد و میرن بیمارستان ییعیت حالش وخیمه بخاطر همین ییعیت رو میبرن اتاق عمل
شیما: لیزگه جونم چیشده میشه بگی؟
لیزگه: باشه میگم
لیزگه ماجرا رو برای شیما تعریف میکنه
بعدش که ماجرا رو گفت
دکترا اومدن بیرون
لیزگه: حالش چطوره لطفا بگین خوبه 😨
دکتر: ...(ادامه دارد)
پارت بعدی آجیم میزاره اینم پیجش
https://wisgoon.com/lizgeeco
...دهنمو میبندم
لیزگه نتونست دَووم بیاره و ییعیت رو محکم هل داد ییعیت از تخت افتاد و سرش به میز کنار تخت خورد و بیهوش شد لیزگه رفت بالای سر ییعیت
لیزگه: ییعیت پاشوو لطفا ییعیــــــــــــت
شیما وارد اتاق شد و دید که ییعیت از سرش خون میاد و لیزگه بالای سر ییعیت گریه میکنه
شیما: 😨😱 چیشدهههههه لیزگههههه
لیزگه : ما.. مامان ن... نپرس.. ز... زنگ ب.. بزن آ.. آمبولانس (با گریه)
شیما زنگ میزه و آمبولانس میاد و میرن بیمارستان ییعیت حالش وخیمه بخاطر همین ییعیت رو میبرن اتاق عمل
شیما: لیزگه جونم چیشده میشه بگی؟
لیزگه: باشه میگم
لیزگه ماجرا رو برای شیما تعریف میکنه
بعدش که ماجرا رو گفت
دکترا اومدن بیرون
لیزگه: حالش چطوره لطفا بگین خوبه 😨
دکتر: ...(ادامه دارد)
پارت بعدی آجیم میزاره اینم پیجش
https://wisgoon.com/lizgeeco
۹۷۸
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.