وقتی خود زنی میکنی...p2(آخر)

#سناریو #استری_کیدز #فلیکس #یونگبوک #بی_تی_اس #کره_جنوبی

÷فقط...بهم بگو چرا؛بگو چرا اینکارو کردی
×فلیکس من...
÷تو چیییی؟چجوری میخوای...*با داد*
صدای بلندش باعث تو هم صداتو بالا ببری و حرفشو قطع کنی
×چون باعث میشدم عذاب بکشی*با صدای بلند و اشک*
×هر بار که باعث حال بدت میشدم اینکارو میکردم و خودمو از اون عذاب وجدان لعنتی راحت میکردم
به سمتت اومد و محکم تورو توی آغوش کشید، مهم نبود چقدر تقلا کنی بازم نمیتونستی بغلش رو پس بزنی. موهاتو آروم نوازش میکرد و مدام زیر لب ازت معذرت خواهی می‌کرد.
×من لیاقت عشق تو رو ندا....
÷هیشششش؛دیگه هیچوقت،هیچوقت این حرفو نزن فهمیدی؟
سرتو از سینش جدا کرد و چشمای خیسش رو به نگاه پر از درد تو داد
÷قول بده بهم ات،قول بده که دیگه به خودت صدمه نزنی
سرتو تکون دادی،دستاشو قاب صورتت کرد و لبخند کمرنگی زد
÷و اینو بدون که تو هیچوقت باعث حال بد من نیستی،تو تنها کسی هستی که وقتی کنارشم خوشحالم؛فقط تویی که میتونی بهم آرامش بدی.
نکنه میخوای اینارو ازم بگیری هوم؟
×متاسفم لیکسی...
دوباره سرت رو به سینش فشرد
÷من بدون تو نمیتونم زندگی کنم فرشته من؛زندگی من بدون تو خیلی تاریکه،قول بده که هیچوقت تنهام نزاری
زیر لب و آروم جوابش رو دادی
×هیچوقت اینکارو نمیکنم