پارت ۱۳ اکست ولت نمیکنه فیک تهیونگ
داشتن کم کم مهمونا میومدن
واقعا با این لباسه راحت نبودم ولی برای سوزوندن ته ارزشش رو داشت
ته اومد پاهام یخ زد اومد سمتم
ته . این چه لباسیه پوشیدی همه جات معلومه
ات. به تو هیچ ربطی ندارع جناب
ته . باشه ولی کاری میکنم پشیمون شی
ات. گمشو
ته نیشخند زدو رفت معلوم نی تو اون کلهش چیا میگذرع داشت منو نگاه میکرد بعد چند دقیقه پسر عموم اومد نزدیکم همش خودشو می چسبوند به من چهره ی ته خیلی خند دار بود منم با هاش صیمیمی تر رفتار کردم ته کامل داشت میترکید
بعد چند ساعت که جشن تموم شد ته مونده بود رفت بابام حرف زد بابام چهرش عین گچ شد بابام بعد چند دقیقه فکر کردن گفت باشه
ته اومد سمتم
ته . ات بیا بریم
ات. نمیخوام
ته . متاسفم ولی بابات دادتت به من
ات. چی
ب ات. دخترم وگرنه جلوی چشام میکشتت
ات گریه نکرد چون به خودش قول دادع بود که دیگع گریه نکنه
ته . انگاری خوشحالی
ات. ارع خیلی باحالت طعنه امیز
ته . خب دیگع خفه شو بیا بریم
ات . باشه فقط وایسا لباسامو بردارم
ته . باشه برو
ات خونشون یه جای مخفی داشت رفت اونجا قایم شد
ته فکر کرد ات از خونه فرار کرده و رفت
اونجا موندم نیومدم بیرون اونجا رو خودم اول پیدا کردم و در موردش به هیچ کسی چیزی نگفتم اونجا یه عالمه خوراکی نودل و نوشابه داشتم برای اونجا یه یخجال هم خریده بودم
واقعا با این لباسه راحت نبودم ولی برای سوزوندن ته ارزشش رو داشت
ته اومد پاهام یخ زد اومد سمتم
ته . این چه لباسیه پوشیدی همه جات معلومه
ات. به تو هیچ ربطی ندارع جناب
ته . باشه ولی کاری میکنم پشیمون شی
ات. گمشو
ته نیشخند زدو رفت معلوم نی تو اون کلهش چیا میگذرع داشت منو نگاه میکرد بعد چند دقیقه پسر عموم اومد نزدیکم همش خودشو می چسبوند به من چهره ی ته خیلی خند دار بود منم با هاش صیمیمی تر رفتار کردم ته کامل داشت میترکید
بعد چند ساعت که جشن تموم شد ته مونده بود رفت بابام حرف زد بابام چهرش عین گچ شد بابام بعد چند دقیقه فکر کردن گفت باشه
ته اومد سمتم
ته . ات بیا بریم
ات. نمیخوام
ته . متاسفم ولی بابات دادتت به من
ات. چی
ب ات. دخترم وگرنه جلوی چشام میکشتت
ات گریه نکرد چون به خودش قول دادع بود که دیگع گریه نکنه
ته . انگاری خوشحالی
ات. ارع خیلی باحالت طعنه امیز
ته . خب دیگع خفه شو بیا بریم
ات . باشه فقط وایسا لباسامو بردارم
ته . باشه برو
ات خونشون یه جای مخفی داشت رفت اونجا قایم شد
ته فکر کرد ات از خونه فرار کرده و رفت
اونجا موندم نیومدم بیرون اونجا رو خودم اول پیدا کردم و در موردش به هیچ کسی چیزی نگفتم اونجا یه عالمه خوراکی نودل و نوشابه داشتم برای اونجا یه یخجال هم خریده بودم
۱۱.۲k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.