رکسانا
#رکسانا
امروز خیلی استرس داشتم... خیلی زیاد... باید بعد کلی تمرین میرفتم و مهارتم و نشون نمیدادم ، انقدر خسته ام که نمیتونم روی پاهام بایستم اما باید انرژی جذب کنم که گند نزنم ، همه گروه ها برای اجرا آماده بودن حتا کارآموز های گروه خودمون اما من استرس داشتم و دست و پاهام میلرزید. باید بجای این همه راه رفتن برم تمرین کنم رفتم سمت سالن تمرین و آهنگ و گذاشتم... خیلی از جاهاش گیر میکردم و بخاطر استرسم همه چیزو فراموش میکردم. داشتم تمرین میکردم که یکی از کارآموزا اومد داخل.
من:« س...سلام.
_:« به نظر میاد خیلی استرس داری و سخت تلاش میکنی.
من:« درسته... واقعا استرس دارم تو چطور انقدر راحت داری راه میری؟!.
_:« میخوای همینجا ولو شم؟😐
من:« نه نه منظورم این بود چطور استرس نداری!.
_:« خب... چون تو... هنوز نمیدونم چطوری باید راحت تمرین کنی..
من:« هی آقا... من توی گروه از همه بهتر میرقصم.
_:« یا خدا... اگه دنسر گروه هیچی بلد نباشه گروه که میره رو هوا.
من:« تو که بلدی بگو ببینم باید چیکار کنم؟.
اومد نزدیک و دستام و گرفت... و حرکت میداد.
_:« من دارم دستات و تکون میدم... تو تنها کاری که میکنی سعی کن ذهنتو آزاد کنی.
چشمام و بستم و به چیزای خوب فکر کردم.
_:« واو آفرین این شد... حالا دیگه استرس نداری.
وقتی چشمام و باز کردم دیدم ازم دور شده و گوشه دیوار وایساده واقعا باورم نمیشد کل رقص و بدون اشتباه رفتم. داشت میرفت بیرون.
من:« خیلی ممنون... یه لحظه... اسمت چیه؟.
_:« جونگ کوک صدام کن.............
ادامه پارت بعد
لایک و کامت فراموش نشه عشقا💕
امروز خیلی استرس داشتم... خیلی زیاد... باید بعد کلی تمرین میرفتم و مهارتم و نشون نمیدادم ، انقدر خسته ام که نمیتونم روی پاهام بایستم اما باید انرژی جذب کنم که گند نزنم ، همه گروه ها برای اجرا آماده بودن حتا کارآموز های گروه خودمون اما من استرس داشتم و دست و پاهام میلرزید. باید بجای این همه راه رفتن برم تمرین کنم رفتم سمت سالن تمرین و آهنگ و گذاشتم... خیلی از جاهاش گیر میکردم و بخاطر استرسم همه چیزو فراموش میکردم. داشتم تمرین میکردم که یکی از کارآموزا اومد داخل.
من:« س...سلام.
_:« به نظر میاد خیلی استرس داری و سخت تلاش میکنی.
من:« درسته... واقعا استرس دارم تو چطور انقدر راحت داری راه میری؟!.
_:« میخوای همینجا ولو شم؟😐
من:« نه نه منظورم این بود چطور استرس نداری!.
_:« خب... چون تو... هنوز نمیدونم چطوری باید راحت تمرین کنی..
من:« هی آقا... من توی گروه از همه بهتر میرقصم.
_:« یا خدا... اگه دنسر گروه هیچی بلد نباشه گروه که میره رو هوا.
من:« تو که بلدی بگو ببینم باید چیکار کنم؟.
اومد نزدیک و دستام و گرفت... و حرکت میداد.
_:« من دارم دستات و تکون میدم... تو تنها کاری که میکنی سعی کن ذهنتو آزاد کنی.
چشمام و بستم و به چیزای خوب فکر کردم.
_:« واو آفرین این شد... حالا دیگه استرس نداری.
وقتی چشمام و باز کردم دیدم ازم دور شده و گوشه دیوار وایساده واقعا باورم نمیشد کل رقص و بدون اشتباه رفتم. داشت میرفت بیرون.
من:« خیلی ممنون... یه لحظه... اسمت چیه؟.
_:« جونگ کوک صدام کن.............
ادامه پارت بعد
لایک و کامت فراموش نشه عشقا💕
۱۲.۲k
۰۹ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.