دو پارتی
دو پارتی
# درخواستی
وقتی عضو هشتمی و..........
زود اومد نزدیک
+ تو چرا اومدی بیرون ها ( بلند)
- ببخشید که باید برای بیرون اومدنم از شما اجازه بخوام ( بلند و بغض)
𝘑𝘪𝘯: شوگا آروم باش
+ نه هیونگ (روبه ا.ت) اگه یک بار دیگه بدون اجازه ی من بری بیرون من میدونم تو فهمیدی؟( عربده)
- ببینم تو کیه من هستی آها میخوای بدونی کی میام بیرون که مزاحم خوشم گذرونی با اون دختره نشم ها( بغض و عربده)
که طولی نکشید سوزشی روی سمت چپ صورتم حس کردم باورم نمیشه کسی که از همه بیشتر بهش دوسش داشتم آلان روم دست بلند کردم همه به ما نگاه میکردن اعضا تعجب کردن که یونگی روی من دست بلند کرد ولی با حرفی که زد انگار قبلم نمیزد
+ کاش میمردی و هیچ وقت وجود نداشتی کاش هیچوقت وارد این گروه نمیشدی و هیچوقت باهات اشنا نمیشدم ( عربده)
- برات متاسفم مین یونگی
بدون هیچ حرفی و بدون توجه به حرف های اعضا سوییج رو برداشتم و به سرعت از کمپانی خارج شدم و سوار ماشین شدم و روشن کردم و با سرعت خیلی زیاد میومدم
پسرک بعد از رفتن دختر بروی زمین نشست و گریه اش گرفت اعضا باهاش حرف میزدن، اعضا راست میگفتن که زیادی روی کرده بود و رفت سمت مبل رفتم روش نسشت و خودش رو سرزنش میکرد حدودا ۱یک ساعت از رفتن ا.ت میگذش که.....
# درخواستی
وقتی عضو هشتمی و..........
زود اومد نزدیک
+ تو چرا اومدی بیرون ها ( بلند)
- ببخشید که باید برای بیرون اومدنم از شما اجازه بخوام ( بلند و بغض)
𝘑𝘪𝘯: شوگا آروم باش
+ نه هیونگ (روبه ا.ت) اگه یک بار دیگه بدون اجازه ی من بری بیرون من میدونم تو فهمیدی؟( عربده)
- ببینم تو کیه من هستی آها میخوای بدونی کی میام بیرون که مزاحم خوشم گذرونی با اون دختره نشم ها( بغض و عربده)
که طولی نکشید سوزشی روی سمت چپ صورتم حس کردم باورم نمیشه کسی که از همه بیشتر بهش دوسش داشتم آلان روم دست بلند کردم همه به ما نگاه میکردن اعضا تعجب کردن که یونگی روی من دست بلند کرد ولی با حرفی که زد انگار قبلم نمیزد
+ کاش میمردی و هیچ وقت وجود نداشتی کاش هیچوقت وارد این گروه نمیشدی و هیچوقت باهات اشنا نمیشدم ( عربده)
- برات متاسفم مین یونگی
بدون هیچ حرفی و بدون توجه به حرف های اعضا سوییج رو برداشتم و به سرعت از کمپانی خارج شدم و سوار ماشین شدم و روشن کردم و با سرعت خیلی زیاد میومدم
پسرک بعد از رفتن دختر بروی زمین نشست و گریه اش گرفت اعضا باهاش حرف میزدن، اعضا راست میگفتن که زیادی روی کرده بود و رفت سمت مبل رفتم روش نسشت و خودش رو سرزنش میکرد حدودا ۱یک ساعت از رفتن ا.ت میگذش که.....
۴.۶k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.