طبق یک کتاب
طبق یک کتاب
پارت 1۲
ات:چرا رفتن کوچه
جیمین:نمیدونم بیا بریم دنبالشون
؟ات و جیمین فالگوش وایسادن
یونا:سلام کسی ات و جیمین نیستن
تینا:نه خب نقشت چیه
یونا:خب ببینین ماها با اجوما و جنی فردا برمیگردیم کره جیمین و ات رو تنها میزاریم تا عاشق هم بشن تازه ما همه میریم عمارت جیمین
همه:فکر خوبیه حالا بیاین برگردیم
ات:بدو الان میان
.ات جیمین در حال رفتن به عمارت.
ات:اینا میخوان مارو عاشق هم کنن
جیمین:در صورتی که ما از هم متنفر هستیم
ات:خب بیا بکار بکنیم
جیمین:چی کار
ات:امشب تو حال به همه بگیم مریم تو اتاقامون میمونیم بعد وسیله هامون رو بر میداریم میریم کره و فردا شب به حسابشون میرسیم
جیمین:فکر خوبیه ولی تو باید وسیله هاتو از توی ماشین شوگا برداری(در حال رانندگی)
ات:برداشتم
.رسیدن و همه اومدن.
ات:خب بچه ها شبتون خوش فردا دنبال من نگردین میخوام تنها باشم
جیمین:منم همینطور
همه:باشه
.ساعت2:30شب.
جیمین:ات اماده هستی(اروم)
ات:اره ولی واقعا دلم برای کره تنگ شده حتی وقت نکردم مامانمو ببینم(اروم)
جیمین:واقعا خری مامان بابات کره هستن بدو باید زودی برگردیم
؟جیمین و ات حرکت کردن و رسیدن کره ساعت10شب هم رسیدن
ویو تینا
همه رفتیم خوابیدیم صبح ساعت شش بدون سروصدا رفتیم سوار ماشین شدیم و برگشتیم کره وقتی رسیدیم با رزی و بچه ها رفتیم عمارت جیمین ساعت هفت صبح (فردای روزی که حرکت کردن)بود واقعا 25ساعت تو راه بودیم تصمیم گرفتیم با یونا در خونه رو باز کنیم و همه چیز رو برای اومدن ات وجیمین اماده کنیم ولی وقتی باز کردیم ترسی تو وجودم اومد چی جیمین و ات کره بودن ولی کی اومدن
ات: سورپرایز (ذوق)
رزی:شما کی اومدین
جیمین:ساعت2:30 فردای روزی که نقشه کشیدید حرکت کردیم و ساعت ده شب همون روز رسیدیم کره به دیدن همه رفتیم
ات:یونگی خیلی بی وفایی میخواستی خواهرت با این لجباز ازدواج کنه نچ نچ نچ
یونگی:جیمین که ادم ارومی هست چطور میگی لجبازه
ات:.......منظور
رزی و تینا:جیمین جلو همه ما خیار اروم و ساکت هست خب حتما دوستت داره که باهات لجبازه
جیمین و ات:صد سال سیاه که اون منو دوست داشته باشه البته منم دوستش ندارم یعنی شما نمیفهمید این لجباز هست
کوک:نچ ات با همه مهربونه و تو هم خیلی ساکت هستی
ات:خیلی رو مخ هستین اصلا زنگ هاری میزنم ماشینمو بیاره
جیمین:(در سعی برای نخندیدن)
ات:یه لحظه من از دیشب گوشیمو ندیدم پس پس ..... های الاغ گوشیمو بده
جیمین:
پارت 1۲
ات:چرا رفتن کوچه
جیمین:نمیدونم بیا بریم دنبالشون
؟ات و جیمین فالگوش وایسادن
یونا:سلام کسی ات و جیمین نیستن
تینا:نه خب نقشت چیه
یونا:خب ببینین ماها با اجوما و جنی فردا برمیگردیم کره جیمین و ات رو تنها میزاریم تا عاشق هم بشن تازه ما همه میریم عمارت جیمین
همه:فکر خوبیه حالا بیاین برگردیم
ات:بدو الان میان
.ات جیمین در حال رفتن به عمارت.
ات:اینا میخوان مارو عاشق هم کنن
جیمین:در صورتی که ما از هم متنفر هستیم
ات:خب بیا بکار بکنیم
جیمین:چی کار
ات:امشب تو حال به همه بگیم مریم تو اتاقامون میمونیم بعد وسیله هامون رو بر میداریم میریم کره و فردا شب به حسابشون میرسیم
جیمین:فکر خوبیه ولی تو باید وسیله هاتو از توی ماشین شوگا برداری(در حال رانندگی)
ات:برداشتم
.رسیدن و همه اومدن.
ات:خب بچه ها شبتون خوش فردا دنبال من نگردین میخوام تنها باشم
جیمین:منم همینطور
همه:باشه
.ساعت2:30شب.
جیمین:ات اماده هستی(اروم)
ات:اره ولی واقعا دلم برای کره تنگ شده حتی وقت نکردم مامانمو ببینم(اروم)
جیمین:واقعا خری مامان بابات کره هستن بدو باید زودی برگردیم
؟جیمین و ات حرکت کردن و رسیدن کره ساعت10شب هم رسیدن
ویو تینا
همه رفتیم خوابیدیم صبح ساعت شش بدون سروصدا رفتیم سوار ماشین شدیم و برگشتیم کره وقتی رسیدیم با رزی و بچه ها رفتیم عمارت جیمین ساعت هفت صبح (فردای روزی که حرکت کردن)بود واقعا 25ساعت تو راه بودیم تصمیم گرفتیم با یونا در خونه رو باز کنیم و همه چیز رو برای اومدن ات وجیمین اماده کنیم ولی وقتی باز کردیم ترسی تو وجودم اومد چی جیمین و ات کره بودن ولی کی اومدن
ات: سورپرایز (ذوق)
رزی:شما کی اومدین
جیمین:ساعت2:30 فردای روزی که نقشه کشیدید حرکت کردیم و ساعت ده شب همون روز رسیدیم کره به دیدن همه رفتیم
ات:یونگی خیلی بی وفایی میخواستی خواهرت با این لجباز ازدواج کنه نچ نچ نچ
یونگی:جیمین که ادم ارومی هست چطور میگی لجبازه
ات:.......منظور
رزی و تینا:جیمین جلو همه ما خیار اروم و ساکت هست خب حتما دوستت داره که باهات لجبازه
جیمین و ات:صد سال سیاه که اون منو دوست داشته باشه البته منم دوستش ندارم یعنی شما نمیفهمید این لجباز هست
کوک:نچ ات با همه مهربونه و تو هم خیلی ساکت هستی
ات:خیلی رو مخ هستین اصلا زنگ هاری میزنم ماشینمو بیاره
جیمین:(در سعی برای نخندیدن)
ات:یه لحظه من از دیشب گوشیمو ندیدم پس پس ..... های الاغ گوشیمو بده
جیمین:
۱.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.