نوشیدن خون قرمز
𝑫𝒓𝒊𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈 𝒓𝒆𝒅 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅
(𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓 2)
(𝑷𝒂𝒓𝒕 10)
تهیونگ: خونآشامها دندانهای نیش بلندی دارن که با اونها از گردن ادم ها خون میمکند که خودتم دیدی....و معمولاً دارای قدرتهایی فوق بشری از جمله زندگی طولانی مدت و حرکت سریعتر از باد و پرواز و کنترل و هیپنوتیزم موجودات زنده به جز خود خونآشام هستیم برای دور کردن خونآشامها طلسم ویژهای استفاده میشه....
ات: واووو..... چه طلسمی؟
تهیونگ: اینکه یا سرمونو از تنمون جدا کنن یا اینکه یه چوب تیز وارد قلبمون کنن.....
ات: وای.... چقد ترسناک....
تهیونگ: ( میخنده)..... اونارو قبلا بهت میگفتم ترکم میکردی؟!...
ات: نه.... من نمیتونستم چون عاشقت بودم و هستم....
تهیونگ: ( لبخند میزنه)..... خب حالا باید حرکات خون اشام هارو یاد بگیری که یه جوری مثل دفاع شخصیه.....
ات: عه..... من یکم بلدم دفاع شخصی
تهیونگ: بیا به من حمله کن....
ات: باشه خودت خواستیا..... ( ات چرخید و پاهاش رو برد هوا و یه ضربه میخواست به تهیونگ بزنه که تهیونگ از پای ات گرفت و پرت کرد اونور)
ات: ایییی وحشی ....
تهیونگ: اموزش همینه.... باید درد بکشی تا یاد بگیری.....
ات: ( با خنده).... خفت میکنم.....
( ات و تهیونگ مدام تمرین میکردن که ات یکم یاد گرفت و در کنار اینا دوییدن درست هم تهیونگ بهش یاد داد همچنین که چطوری خودش رو کنترل کنه و الان ساعت 12 شبه و ات همه چیزو یاد گرفت و رفتن با تهیونگ سوار ماشین شدن ......تهیونگ در حال رانندگی بود....)
ات: وای بدنم درد میکنه.... ولی خیلی خوب و باحال بود....
تهیونگ: خوشحالم که زود یاد گرفتی.... ولی نیاز به تمرین داری...
ات: میشه هرشب بیایم؟
تهیونگ: هر چی شما بخوای....
ات: میسییی....
تهیونگ: امشب باید جبران کنی برام....
ات: با کمال میل....( میخنده)....
( ات و تهیونگ موقعه رفتن بچه رو داده بودن به جیمین و رزی که الان رفتن ازشون گرفتن و تشکر کردن....)
پرش زمانی تو خونه
( ات وقتی رفت ایزوئل رو خوابوند یه لباس خواب باز هم پوشید و رفت سمت اتاق و تهیونگ تو گوشیش بود و بالا تنه اش لخت و پایین تنه اش شلوارک پوشیده بود....)
( عکس لباس ات میزارم)
ات: اهم اهم....
تهیونگ: ( سرشو از گوشیش اورد بیرون و بلند شد و رفت سمت ات و چسبوندتش به دیوار و 2 سانت از هم فاصله داشت صورت هاشون)
ات: قول دادم به خاطر اونه.....
تهیونگ: و امشب قرار بود به خاطر شوخی با من نشونت بدم.....
ادامه اش تو کامنتا....
اسلاید دوم لباس ا/ت
(𝑪𝒉𝒂𝒑𝒕𝒆𝒓 2)
(𝑷𝒂𝒓𝒕 10)
تهیونگ: خونآشامها دندانهای نیش بلندی دارن که با اونها از گردن ادم ها خون میمکند که خودتم دیدی....و معمولاً دارای قدرتهایی فوق بشری از جمله زندگی طولانی مدت و حرکت سریعتر از باد و پرواز و کنترل و هیپنوتیزم موجودات زنده به جز خود خونآشام هستیم برای دور کردن خونآشامها طلسم ویژهای استفاده میشه....
ات: واووو..... چه طلسمی؟
تهیونگ: اینکه یا سرمونو از تنمون جدا کنن یا اینکه یه چوب تیز وارد قلبمون کنن.....
ات: وای.... چقد ترسناک....
تهیونگ: ( میخنده)..... اونارو قبلا بهت میگفتم ترکم میکردی؟!...
ات: نه.... من نمیتونستم چون عاشقت بودم و هستم....
تهیونگ: ( لبخند میزنه)..... خب حالا باید حرکات خون اشام هارو یاد بگیری که یه جوری مثل دفاع شخصیه.....
ات: عه..... من یکم بلدم دفاع شخصی
تهیونگ: بیا به من حمله کن....
ات: باشه خودت خواستیا..... ( ات چرخید و پاهاش رو برد هوا و یه ضربه میخواست به تهیونگ بزنه که تهیونگ از پای ات گرفت و پرت کرد اونور)
ات: ایییی وحشی ....
تهیونگ: اموزش همینه.... باید درد بکشی تا یاد بگیری.....
ات: ( با خنده).... خفت میکنم.....
( ات و تهیونگ مدام تمرین میکردن که ات یکم یاد گرفت و در کنار اینا دوییدن درست هم تهیونگ بهش یاد داد همچنین که چطوری خودش رو کنترل کنه و الان ساعت 12 شبه و ات همه چیزو یاد گرفت و رفتن با تهیونگ سوار ماشین شدن ......تهیونگ در حال رانندگی بود....)
ات: وای بدنم درد میکنه.... ولی خیلی خوب و باحال بود....
تهیونگ: خوشحالم که زود یاد گرفتی.... ولی نیاز به تمرین داری...
ات: میشه هرشب بیایم؟
تهیونگ: هر چی شما بخوای....
ات: میسییی....
تهیونگ: امشب باید جبران کنی برام....
ات: با کمال میل....( میخنده)....
( ات و تهیونگ موقعه رفتن بچه رو داده بودن به جیمین و رزی که الان رفتن ازشون گرفتن و تشکر کردن....)
پرش زمانی تو خونه
( ات وقتی رفت ایزوئل رو خوابوند یه لباس خواب باز هم پوشید و رفت سمت اتاق و تهیونگ تو گوشیش بود و بالا تنه اش لخت و پایین تنه اش شلوارک پوشیده بود....)
( عکس لباس ات میزارم)
ات: اهم اهم....
تهیونگ: ( سرشو از گوشیش اورد بیرون و بلند شد و رفت سمت ات و چسبوندتش به دیوار و 2 سانت از هم فاصله داشت صورت هاشون)
ات: قول دادم به خاطر اونه.....
تهیونگ: و امشب قرار بود به خاطر شوخی با من نشونت بدم.....
ادامه اش تو کامنتا....
اسلاید دوم لباس ا/ت
۸.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.