p. 16
که زیره پاهام خالی شد و سقوط کردم. با برخورد بدنم با زمینه سفت و سخت، دادی سر دادم. به خودم اومدم. نگاهی به اطرافم انداختم.تویه یه جایی شبیه به پل بودم. آروم بلند شدم.با دقت بیشتری به اون مکان نگاه کردم. رویه نرده های پل یه تلفن بود.یه دفعه تلفن با صدای بدی شروع به زنگ خوردن کرد. آروم به سمتش رفتم و برداشتمش. دستام میلرزید.
میترسیدم ولی نمیدونم چرا؟ نمیدونم از چی؟ فقط میدونم که ترسه متحرکی تویه بدنم در حال حرکت بود و هر لحظه جایی رو به لرزه در می آورد.
آروم گوشی رو به گوشم نزدیک کردم و کناره گوشم قرار دادم.
ا/ت:ا.. الو...
زمین شروع به لرزیدن کرد. گوشی از دستم افتاد. دستمو روی نرده ها گذاشتم تا تعادلم رو حفظ کنم. زمین هر لحظه داشت به شکل وارونه در میومد. به پایینه پل نگاه کردم. فقط سیاهی میدیدم. تاریکه تاریک بود. هیچ چیزی معلوم نبود.یه دفعه چیزی با پاهام برخورد کرد و تعادلم رو از دست دادم. چند قدم به سمته عقب پرت شدم. که کمرم با نرده ها برخورد کرد و به سمته پرتگاه خم شدم. نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و پاهام از زمین جدا شد. چشمامو بستم و منتظر بودم که با زمین برخورد کنم و به آرامش برسم. ولی چیزی حس نکردم. چشمامو باز کردم که دیدم لباسم به نرده ها گیر کرده. پل هر لحظه بیشتر وارونه میشد و نمیتونستم به لباسم امید داشته باشم. دستمو به سمته لباسم دراز کردم و سعی کردم از نرده ها جداش کنم ولی بی فایده بود. یه دفعه.....
شرت پارت بعد:
21 لایک
هر چقدر کامنت بیشتر باشه پارت بعد طولانی تره
لطفا حمایت کنین🤧😅
میترسیدم ولی نمیدونم چرا؟ نمیدونم از چی؟ فقط میدونم که ترسه متحرکی تویه بدنم در حال حرکت بود و هر لحظه جایی رو به لرزه در می آورد.
آروم گوشی رو به گوشم نزدیک کردم و کناره گوشم قرار دادم.
ا/ت:ا.. الو...
زمین شروع به لرزیدن کرد. گوشی از دستم افتاد. دستمو روی نرده ها گذاشتم تا تعادلم رو حفظ کنم. زمین هر لحظه داشت به شکل وارونه در میومد. به پایینه پل نگاه کردم. فقط سیاهی میدیدم. تاریکه تاریک بود. هیچ چیزی معلوم نبود.یه دفعه چیزی با پاهام برخورد کرد و تعادلم رو از دست دادم. چند قدم به سمته عقب پرت شدم. که کمرم با نرده ها برخورد کرد و به سمته پرتگاه خم شدم. نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و پاهام از زمین جدا شد. چشمامو بستم و منتظر بودم که با زمین برخورد کنم و به آرامش برسم. ولی چیزی حس نکردم. چشمامو باز کردم که دیدم لباسم به نرده ها گیر کرده. پل هر لحظه بیشتر وارونه میشد و نمیتونستم به لباسم امید داشته باشم. دستمو به سمته لباسم دراز کردم و سعی کردم از نرده ها جداش کنم ولی بی فایده بود. یه دفعه.....
شرت پارت بعد:
21 لایک
هر چقدر کامنت بیشتر باشه پارت بعد طولانی تره
لطفا حمایت کنین🤧😅
۱۷.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.