Trust me continue part. 4
با چشمای گرد شده پشت سرمو نگاه کردم و انگشت اشاره مو سمت اون پسر گرفتم
+ اینننننن؟؟؟؟؟
استاد: بله
انگشتمو فشارمو یواش با بقیه انگشتای مشت شدم برگردوندم و دستمو انداختم پایین و رو بروش وایستاد و لبخند به زوری زدم
+😅سلام استاد 😅ببخشید نمی دونستم شما استادید
استاد جدید: اسمت چیه؟
+ چوی هی ماها هستم 😅
استاد جدید: خانوم چوی تا اخر زنگ باید کل سالون رو بدوید
+(با داد) چییییییبییببببببببببیییییی؟
استاد جدید با ابرو بالا رفته بهم نگاه کرد
+ اممم یعنی چیز اممم چشم
چشمم به اون اکیپ خر پول افتاد که با نیش خند به من نگاه می کردن
چشم غره ای بهشون رفتمو شروع به دویدن سالون کردم
یک ساعت بعد)
انقدر دویده بودم که نفسی برام نموده بود ولی برای این که جلوی اون پسرای احمق کم نیارم بازم میدویم که بالاخره کلاس تمام شد و منم روی یکی از پله های توی سالون نشتمو اب می خوردم که حس کردم یک نفر کنارم نشسته
پسر : دختره سرسختی هستی
سرمو برگردوندم و با یک پسر........
بمانید در خماری.😁
مرسی از انرژی هاتون😘
برای پارت بعدی نظر یادتون نره😘😘
+ اینننننن؟؟؟؟؟
استاد: بله
انگشتمو فشارمو یواش با بقیه انگشتای مشت شدم برگردوندم و دستمو انداختم پایین و رو بروش وایستاد و لبخند به زوری زدم
+😅سلام استاد 😅ببخشید نمی دونستم شما استادید
استاد جدید: اسمت چیه؟
+ چوی هی ماها هستم 😅
استاد جدید: خانوم چوی تا اخر زنگ باید کل سالون رو بدوید
+(با داد) چییییییبییببببببببببیییییی؟
استاد جدید با ابرو بالا رفته بهم نگاه کرد
+ اممم یعنی چیز اممم چشم
چشمم به اون اکیپ خر پول افتاد که با نیش خند به من نگاه می کردن
چشم غره ای بهشون رفتمو شروع به دویدن سالون کردم
یک ساعت بعد)
انقدر دویده بودم که نفسی برام نموده بود ولی برای این که جلوی اون پسرای احمق کم نیارم بازم میدویم که بالاخره کلاس تمام شد و منم روی یکی از پله های توی سالون نشتمو اب می خوردم که حس کردم یک نفر کنارم نشسته
پسر : دختره سرسختی هستی
سرمو برگردوندم و با یک پسر........
بمانید در خماری.😁
مرسی از انرژی هاتون😘
برای پارت بعدی نظر یادتون نره😘😘
۱۲.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.