پارت ۲۱
پارت ۲۱
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم امروز روز عروسیه منو لینوعه(ای جان )
رفتم سرویس کارای مربوطه رو کردم یه تاپ مشکی با شلوار بگ طوسی پوشیدم موهامو شونه کردم رفتم پایین سر میز صبحونه
ات: سلام
ساره: سلام دختر مامان
دونگ مین: سلام عزیزم
ات: خب ارایشگرا کی میان؟
ساره: صبحونتو بخور تا نیم ساعت دیگه اینجان
ات: اوکی
ویو ته
امروز روز عروسیه اته و امیدوارم نقشه ها خوب پیش بره همینطور درگیر بودم که در اتاقم زده شد
ته: بله؟
لینو: سلام داداش
ته: سلام لینو کارا ردیفه
لینو: آره پاسپورتا امادس خونتونم همینطور فردا هم ساعت ۷ صبح پرواز دارین اتاقتونم که توی خونه ای که برای منو ات گرفتن امادس داداش برای امشبتون
تهیونگ: ممنونم لینو خیلی لطف بزرگی در حقم کردی جبران میکنم
لینو: این چه حرفیه مسئله عشقه مگه میشه بدون من حل شه؟
تهیونگ: دیوونه(خنده)
لونا: اوپااا
تهیونگ: لونا آبجی جون نمیشه یه در بزنی بعد بیای؟
لونا: ببخشید ولی مهم بود
تهیونگ: خب چیه بگو
ویو لینو
داشتم با ته حرف میزدم که یه دختر مو خرمایی خوش هیکل با پوست سفید اومد داخل انقدر خوشگل بود که مثل این ادمای ضایع که معلومه خوشش اومده داشتم نگاهش میکردم که با صداش به خودم اومد
لونا: ته میگم اما اول آشنا نمیکنی؟
ته: خب ایشون لینو رفیق صمیمی بنده هستن همینطور پسر عمویه ات
لونا: همونی که میخواد باهاش ازدواج کنه؟
تهیونگ: لونا مگه ات چندتا پسر عمو داره آخه
لینو: خوشبختم و شما؟
لونا: منم لونا دختر خاله ی ته هستم و برای رسیدن به عشقش بنده اینجام ولی مثل اینکه خودمم عاشق شدم
لینو: عه خب منظورتون چیه؟
لونا: هیچی فقط خیلی بیش از اندازه خوشتیپین
لینو: وایی مرسی شما هم خیلی زیبایی
لونا: ممنون
ته: اگه تعریف کردنتون تموم شد میشه بریم سر کارخودمون؟ لونا تو کار مهمت چی بود؟
لونا: خب نامجون اوپا میگه که امشب باید ساعت ۸تا ۱۰ بیای جلسه
تهیونگ:آخه الان موقع اینکاراس لینو عروسی کی تموم میشه ؟
لینو: ۱۲
تهیونگ: خوبه پس میرسم
لینو: خب دیگه من باید برم ارایشگاه فعلا خدافظ
ته: خدافظ
لونا: خدافظ خوشتیپ
لینو رفت
لونا: اوپاااا
ته: هوم؟
لونا: میگم این لینو رفیقت چقدر خوشگله ووویییی(ذوق مرگ)
ته: هعی خدا از دست تو برو سر کارت یه عالمه کار ریخته روی سرمون
لونا: اوففف باشه حالا من رفتم
ته: خوش اومدی
ویو ات
دیگه میکاپم تموم شده بود
رفتم لباس عروسمو پوشید موهامم درست کردن که مامانم اومد
ساره: وایی دخترم چشم نخوری مادرر
ات: ممنون مامان
ساره: خب دیگه بریم لینو منتظره زود باشه
ات: باشه بریم
لینو: چقدر خوشگل شدی ات
ات: خیلی ممنون
پرش به داخل تالار
عاقد : خانم پارک ات شما آقای لینو رو به همسری میپذیرید؟
ات: ....
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم امروز روز عروسیه منو لینوعه(ای جان )
رفتم سرویس کارای مربوطه رو کردم یه تاپ مشکی با شلوار بگ طوسی پوشیدم موهامو شونه کردم رفتم پایین سر میز صبحونه
ات: سلام
ساره: سلام دختر مامان
دونگ مین: سلام عزیزم
ات: خب ارایشگرا کی میان؟
ساره: صبحونتو بخور تا نیم ساعت دیگه اینجان
ات: اوکی
ویو ته
امروز روز عروسیه اته و امیدوارم نقشه ها خوب پیش بره همینطور درگیر بودم که در اتاقم زده شد
ته: بله؟
لینو: سلام داداش
ته: سلام لینو کارا ردیفه
لینو: آره پاسپورتا امادس خونتونم همینطور فردا هم ساعت ۷ صبح پرواز دارین اتاقتونم که توی خونه ای که برای منو ات گرفتن امادس داداش برای امشبتون
تهیونگ: ممنونم لینو خیلی لطف بزرگی در حقم کردی جبران میکنم
لینو: این چه حرفیه مسئله عشقه مگه میشه بدون من حل شه؟
تهیونگ: دیوونه(خنده)
لونا: اوپااا
تهیونگ: لونا آبجی جون نمیشه یه در بزنی بعد بیای؟
لونا: ببخشید ولی مهم بود
تهیونگ: خب چیه بگو
ویو لینو
داشتم با ته حرف میزدم که یه دختر مو خرمایی خوش هیکل با پوست سفید اومد داخل انقدر خوشگل بود که مثل این ادمای ضایع که معلومه خوشش اومده داشتم نگاهش میکردم که با صداش به خودم اومد
لونا: ته میگم اما اول آشنا نمیکنی؟
ته: خب ایشون لینو رفیق صمیمی بنده هستن همینطور پسر عمویه ات
لونا: همونی که میخواد باهاش ازدواج کنه؟
تهیونگ: لونا مگه ات چندتا پسر عمو داره آخه
لینو: خوشبختم و شما؟
لونا: منم لونا دختر خاله ی ته هستم و برای رسیدن به عشقش بنده اینجام ولی مثل اینکه خودمم عاشق شدم
لینو: عه خب منظورتون چیه؟
لونا: هیچی فقط خیلی بیش از اندازه خوشتیپین
لینو: وایی مرسی شما هم خیلی زیبایی
لونا: ممنون
ته: اگه تعریف کردنتون تموم شد میشه بریم سر کارخودمون؟ لونا تو کار مهمت چی بود؟
لونا: خب نامجون اوپا میگه که امشب باید ساعت ۸تا ۱۰ بیای جلسه
تهیونگ:آخه الان موقع اینکاراس لینو عروسی کی تموم میشه ؟
لینو: ۱۲
تهیونگ: خوبه پس میرسم
لینو: خب دیگه من باید برم ارایشگاه فعلا خدافظ
ته: خدافظ
لونا: خدافظ خوشتیپ
لینو رفت
لونا: اوپاااا
ته: هوم؟
لونا: میگم این لینو رفیقت چقدر خوشگله ووویییی(ذوق مرگ)
ته: هعی خدا از دست تو برو سر کارت یه عالمه کار ریخته روی سرمون
لونا: اوففف باشه حالا من رفتم
ته: خوش اومدی
ویو ات
دیگه میکاپم تموم شده بود
رفتم لباس عروسمو پوشید موهامم درست کردن که مامانم اومد
ساره: وایی دخترم چشم نخوری مادرر
ات: ممنون مامان
ساره: خب دیگه بریم لینو منتظره زود باشه
ات: باشه بریم
لینو: چقدر خوشگل شدی ات
ات: خیلی ممنون
پرش به داخل تالار
عاقد : خانم پارک ات شما آقای لینو رو به همسری میپذیرید؟
ات: ....
۸.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.