عشق ناگهانی
این اولین وانشات منه
از کوک
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
اولین روز کارت تو شرکت بود برای همین خیلی هیجان داشتی اونطور که دوستت ایلسوک گفته بود شرکت خیلی بزرگ بود با کارمندهای خیلی زیاد برای همین خیلی ذوق داشتی تا بری داخل شرکت.
وارد شرکت شدی چشمات از بزرگیش گرد شد و حالت پوکر به خودت گرفتی ولی خیلی زود خودتو جمع کردی و رفتی سمت میز منشی.
* سلام
-سلام
* من تازه استخدام شدم اسمم ا/ت هست میشه بگید اتاق کارم کجاس؟
- او بله درسته اتاق شما طبقه ۷ اتاق شماره ۸
* ممنون
و سوار آسانسور شدی و به طبقه هفتم رفتی و دنبال اتاقت گشتی و وقتی پیداش کردی دیدی یه مرد داخل اتاق هست.
* ببخشید اینجا اتاق شماره ۸ هست؟
+ بله
* من اولین روزه کارم تو این شرکت هستش و وقتی از منشی ای که پایین هستن پرسیدم گفتن که بیام اتاق شماره ۸ تو طبقه ۷
+ شما درست اومدین تو شرکت تو یه اتاق دو نفر کار میکنن.
* اووو ممنون
و به سمت میزی که کنار پنجره بود رفتی و شروع کردی به چیدن وسایلت.
یه دفتر کهکشانی، یه کوی برفی و مداد فشاری بنفش مورد علاقه ات
مردی که کنار میزش که فقط چنت متر باهات فاصله داشت ایستاده بود گفت
+ خوش سلیقه ای
* ممنون نظر لطفتونه
نشتی پشت میزت راستش نمیدونستی باید چیکار کنی برای همین از مرد پرسیدی
* ببخشید قراره من اینجا چیکار کنم؟
اومد سمتت و گفت
+ شما باید .....
و همه چیو بهت توضیح داد
+ فهمیدی خانم....
ببخشید اسم شما چیه؟
* من ا/ت هستم و شما؟
خب خانم ا/ت من جونگکوک هستم رئیس شرکت
دست پا چه شدی و از جات بلند شدی تعظیمی کردی و گفتی
* خیلی ببخشید نشناختمتون من به توصیه دوستم به شرکت شما اومدم و تا حالا شما رو ندیده بودم خیلی عذر میخوام
+ اشکال نداره انتظار نداشتم منو بشناسی
* بازم میگم معذرت میخوام
+ خب دیگه بسه به کارات برس
* چشم عذر میخوام
و جونگکوک از اتاق خارج شد
و تو پشت میزت نشستی و شروع کردی به نوشتن پرونده ها
.
.
.
الان حدود یه سال از کارمند بودنت تو شرکت جونگکوک میگذره و تو خیلی خوشحال بودی که ارتقای درجه یافته بودی و الان معاونش بودی خب راستش بهش علاقه مند شده بودی ولی نمیدونستی چطور بهش بگی و از یه طرف هم میترسی بعد از اینکه گفتی اخراجت کنه ولی تصمیمت رو گرفته بودی که امروز وقتی رفتی اتاقش بهش بگی.
بعد از اینکه به شرکت رسیدی مستقیم به سمت اتاق جونگکوک
در رو زدی
+ بله؟
* منم رئیس ا/ت
+ بیا تو
در رو باز کردی و وارد شدی
+ بشین
* چشم
+ کاری داشتی ا/ت که نیومده اومدی اینجا؟
* بب..له
+ چرا استرس داری مگه میخوام بخورمت؟
* ننن..هه راستش آااقای رئیس من من من
+ تو چی؟
* من بهتون علاقه مند شدم
اینو گفتی و سرتو پایین انداختی
+ که اینطور
پس بهم علاقه مند شدی اره؟
* بله
+ خب پس من الان جوابتو میدم
سرتو بالا کن و از جات بلند شو
هر چی گفت انجام دادی جونگکوک به سمتت اومد و گفت
+ منم دوست دارم از همون روز اول
و بهت فرصت جواب دادن نداد و لبات رو محاصره کرد بعد از چند ثانیه ازشون جدا شد و گفت
+ دیگه بهم نگو رئیس منو جونگکوک صدا کن
* چشم اقای.... یعنی چشم جونگکوک
+ افرین
و تو رو بغل کرد
تو اون لحظات تو ابرا بودی
*جونگکوک ممنونم که دوستم داری
+ منم ممنونم که کنارمی
و محکم تر بغلت کرد و بوسه ای به پیشونیت زد.
پایان...
Ski ❌
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
از کوک
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
اولین روز کارت تو شرکت بود برای همین خیلی هیجان داشتی اونطور که دوستت ایلسوک گفته بود شرکت خیلی بزرگ بود با کارمندهای خیلی زیاد برای همین خیلی ذوق داشتی تا بری داخل شرکت.
وارد شرکت شدی چشمات از بزرگیش گرد شد و حالت پوکر به خودت گرفتی ولی خیلی زود خودتو جمع کردی و رفتی سمت میز منشی.
* سلام
-سلام
* من تازه استخدام شدم اسمم ا/ت هست میشه بگید اتاق کارم کجاس؟
- او بله درسته اتاق شما طبقه ۷ اتاق شماره ۸
* ممنون
و سوار آسانسور شدی و به طبقه هفتم رفتی و دنبال اتاقت گشتی و وقتی پیداش کردی دیدی یه مرد داخل اتاق هست.
* ببخشید اینجا اتاق شماره ۸ هست؟
+ بله
* من اولین روزه کارم تو این شرکت هستش و وقتی از منشی ای که پایین هستن پرسیدم گفتن که بیام اتاق شماره ۸ تو طبقه ۷
+ شما درست اومدین تو شرکت تو یه اتاق دو نفر کار میکنن.
* اووو ممنون
و به سمت میزی که کنار پنجره بود رفتی و شروع کردی به چیدن وسایلت.
یه دفتر کهکشانی، یه کوی برفی و مداد فشاری بنفش مورد علاقه ات
مردی که کنار میزش که فقط چنت متر باهات فاصله داشت ایستاده بود گفت
+ خوش سلیقه ای
* ممنون نظر لطفتونه
نشتی پشت میزت راستش نمیدونستی باید چیکار کنی برای همین از مرد پرسیدی
* ببخشید قراره من اینجا چیکار کنم؟
اومد سمتت و گفت
+ شما باید .....
و همه چیو بهت توضیح داد
+ فهمیدی خانم....
ببخشید اسم شما چیه؟
* من ا/ت هستم و شما؟
خب خانم ا/ت من جونگکوک هستم رئیس شرکت
دست پا چه شدی و از جات بلند شدی تعظیمی کردی و گفتی
* خیلی ببخشید نشناختمتون من به توصیه دوستم به شرکت شما اومدم و تا حالا شما رو ندیده بودم خیلی عذر میخوام
+ اشکال نداره انتظار نداشتم منو بشناسی
* بازم میگم معذرت میخوام
+ خب دیگه بسه به کارات برس
* چشم عذر میخوام
و جونگکوک از اتاق خارج شد
و تو پشت میزت نشستی و شروع کردی به نوشتن پرونده ها
.
.
.
الان حدود یه سال از کارمند بودنت تو شرکت جونگکوک میگذره و تو خیلی خوشحال بودی که ارتقای درجه یافته بودی و الان معاونش بودی خب راستش بهش علاقه مند شده بودی ولی نمیدونستی چطور بهش بگی و از یه طرف هم میترسی بعد از اینکه گفتی اخراجت کنه ولی تصمیمت رو گرفته بودی که امروز وقتی رفتی اتاقش بهش بگی.
بعد از اینکه به شرکت رسیدی مستقیم به سمت اتاق جونگکوک
در رو زدی
+ بله؟
* منم رئیس ا/ت
+ بیا تو
در رو باز کردی و وارد شدی
+ بشین
* چشم
+ کاری داشتی ا/ت که نیومده اومدی اینجا؟
* بب..له
+ چرا استرس داری مگه میخوام بخورمت؟
* ننن..هه راستش آااقای رئیس من من من
+ تو چی؟
* من بهتون علاقه مند شدم
اینو گفتی و سرتو پایین انداختی
+ که اینطور
پس بهم علاقه مند شدی اره؟
* بله
+ خب پس من الان جوابتو میدم
سرتو بالا کن و از جات بلند شو
هر چی گفت انجام دادی جونگکوک به سمتت اومد و گفت
+ منم دوست دارم از همون روز اول
و بهت فرصت جواب دادن نداد و لبات رو محاصره کرد بعد از چند ثانیه ازشون جدا شد و گفت
+ دیگه بهم نگو رئیس منو جونگکوک صدا کن
* چشم اقای.... یعنی چشم جونگکوک
+ افرین
و تو رو بغل کرد
تو اون لحظات تو ابرا بودی
*جونگکوک ممنونم که دوستم داری
+ منم ممنونم که کنارمی
و محکم تر بغلت کرد و بوسه ای به پیشونیت زد.
پایان...
Ski ❌
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۴.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.