فیک مرگ آرومp6
(شرطا هنوز نرسیده بود ولی گفتم بزار پارت بعدم بزارم زود تمومش کنم .آخه کنجکاوم تهش و میخام چیکار کنم 😂)
P6
ا/ت:با سر درد شدیدی چشمامو باز کردم تو یه مکان کاملا نا آشنا بودم به سمت در رفتم درو باز کردم و با دوتا مرد گنده و هیکلی که انگار بادیگارد بودن مواجه شدم .
بادیگارد:نمیتونید از اتاق خارج شید لطفا برید داخل
ا/ت:شما کی هستید ؟من کجام ؟ چرا اوردینم اینجااا(داد)
نامجون:اینجا خونه و محل کار خودت نیست که قانون نداشته باشه .
مهم ترین قانون این عمارت اینکه هیچ بنی بشری حق نداره سکوت و آرامش عمارت منو بشکنه.
ا/ت:به سمت صدایی که از ته راهرو می اومد برگشتم .تو؟ آینجا چه خبرهههه؟
نامجون:اینجا حق سوال کردن نداری
ا/ت:یعنی چی که ندارم میپرسم بایدم بپرسم
نامجون:باشه هرجور راحتی (با دستش چونه ا/ت رو گرفت) ولی عواقبش پای خودته (فیس خنثی )
ا/ت:....
آجوما :قربان همه چی آمادست
نامی:خوبه . حالا با آجوما برو بچه خوبی باش
ا/ت: کجا برم؟ درضمن من بچه نیستم
نامی:سوال کردنو خیلی دوس داری(عصبی)
ا/ت :(خنثی و ملایم ) نه فقط کنجکاوم بدونم تو زندگیم داره چی میگذره
نامی:خیلی حرف میزنی همراه آجوما برو
ا/ت:باشه
............................................................................ا/ت:روبه آجوما:باید چیکار کنم ؟
آجوما:برای شب آماده بشید
ا/ت:شب ؟مگه شب چه خبره .
آجوما:منم نمیدونم فقط دستور ارباب رو انجام میدم .
ا/ت:منظورت همون آجوشیه؟ برای چی منو آورده اینجا ؟ چیکارم داره؟ چرا انقد گند اخلاقه؟ حرسمو در میارههه
آجوما :اجوشی؟ ارباب خیلی جونن😂من هیچی نمیدونم فقط سر به سرش نزار و هرکاری میگه انجام بده اون خیلی ترسناک تر از چیزیه که نشون میده .
ا/ت:ترسناک؟
نامی :هنوز که حاضرش نکردی
آجوما:ببخشید ارباب الان آمادشون میکنم .
نامی:سریع عجله داریم
آجوما لباسارو برای ا/ت آورد و ا/ت انتخاب کرد چی بپوشه و آرایش ملایمی کرد
{اهم اهم . از اونجایی که این پارت رو زودتر گذاشتم شرط پارت بعد 10تا دنبال کننده و ۱۰ تا لایکه}
P6
ا/ت:با سر درد شدیدی چشمامو باز کردم تو یه مکان کاملا نا آشنا بودم به سمت در رفتم درو باز کردم و با دوتا مرد گنده و هیکلی که انگار بادیگارد بودن مواجه شدم .
بادیگارد:نمیتونید از اتاق خارج شید لطفا برید داخل
ا/ت:شما کی هستید ؟من کجام ؟ چرا اوردینم اینجااا(داد)
نامجون:اینجا خونه و محل کار خودت نیست که قانون نداشته باشه .
مهم ترین قانون این عمارت اینکه هیچ بنی بشری حق نداره سکوت و آرامش عمارت منو بشکنه.
ا/ت:به سمت صدایی که از ته راهرو می اومد برگشتم .تو؟ آینجا چه خبرهههه؟
نامجون:اینجا حق سوال کردن نداری
ا/ت:یعنی چی که ندارم میپرسم بایدم بپرسم
نامجون:باشه هرجور راحتی (با دستش چونه ا/ت رو گرفت) ولی عواقبش پای خودته (فیس خنثی )
ا/ت:....
آجوما :قربان همه چی آمادست
نامی:خوبه . حالا با آجوما برو بچه خوبی باش
ا/ت: کجا برم؟ درضمن من بچه نیستم
نامی:سوال کردنو خیلی دوس داری(عصبی)
ا/ت :(خنثی و ملایم ) نه فقط کنجکاوم بدونم تو زندگیم داره چی میگذره
نامی:خیلی حرف میزنی همراه آجوما برو
ا/ت:باشه
............................................................................ا/ت:روبه آجوما:باید چیکار کنم ؟
آجوما:برای شب آماده بشید
ا/ت:شب ؟مگه شب چه خبره .
آجوما:منم نمیدونم فقط دستور ارباب رو انجام میدم .
ا/ت:منظورت همون آجوشیه؟ برای چی منو آورده اینجا ؟ چیکارم داره؟ چرا انقد گند اخلاقه؟ حرسمو در میارههه
آجوما :اجوشی؟ ارباب خیلی جونن😂من هیچی نمیدونم فقط سر به سرش نزار و هرکاری میگه انجام بده اون خیلی ترسناک تر از چیزیه که نشون میده .
ا/ت:ترسناک؟
نامی :هنوز که حاضرش نکردی
آجوما:ببخشید ارباب الان آمادشون میکنم .
نامی:سریع عجله داریم
آجوما لباسارو برای ا/ت آورد و ا/ت انتخاب کرد چی بپوشه و آرایش ملایمی کرد
{اهم اهم . از اونجایی که این پارت رو زودتر گذاشتم شرط پارت بعد 10تا دنبال کننده و ۱۰ تا لایکه}
۱۲.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.