فیک تقاص پارت ۸۷
جونگ کوک ویو
از ظهر به بعد خیلی الکل خورده بودم مست نشده بودم ولی یه کمی گیج بودم
تمام چیزایی که ترک کرده بودم رو دوباره مصرف کردم
سیگار
الکل
اونم فقط واسه یه حرف ا/ت
تو همون گیجی بودم که یهو متوجه حضور ا/ت شدم
دقیقا رو به روم نشسته بود
نباید توجهی میکردم
به ظاهر توجه نمیکردم
ولی قلبم داشت سمتش پرواز میکرد
یه پک از سیگاری که بین لبام بود زدم و با مکث فوتش کردم بیرون
ا/ت یه تک سرفه کرد
میدونستم دود سیگار اذیتش کرده
گور باباش
سیگار و محکم تو جا سیگاری خاموش کردم و با کف دستم رو چشمام کشیدم و گفتم بلند شو برو دود سیگار ریه هاتو اذیت میکنه !
هانا گفت جدا از دود سیگار بوی گند الکل هم اذیتم میکنه
با عصبانیت و داد گفتم پس بلند شو برو .... واسه چی داری اینا رو بهم میگی ؟
عصبانیتم دست خودم نبود
من ا/ت رو میخواستم ولی نمی تونستم داشته باشمش
و این عامل اصلی عصبانیتم بود
ا/ت گفت میخوام تحملش کنم چون تو این بو رو میدی ... من نمی تونم تو رو تغییر بدم
این حرفاش با حرفای چند ساعت پیشش یکی نیس
گفتم وایسا ببینم تو مستی ؟
ا/ت گفت کسی که نمی تونه بوی الکل و تحمل کنه به نظرت میتونه مست باشه ؟
گفتم چرا داری این حرفا رو میگی ؟
ا/ت گفت حرف عجیبی نگفتم فقط گفتم نمی تونم تغییرت بدم
با پوزخند گفتم نه داری اشتباه میکنی .. تو منو تغییر دادی ولی خودت ندیدی خودت متوجه نشدی و این اصلا تقصیر تو نیست چون اون برادر رو مخت سریع تو رو برد پیش خودش تو نموندی تا تغییر منو ببینی من به خاطر تو سیگار و ترک کردم الکل و ترک کردم قمار بازی رو ترک کردم هر اشتباهی رو ترک کردم ولی تو بازم من و به چشم یه مافیای عوضی میبینی !
ا/ت گفت من هیچ وقت تو رو به چشم یه مافیا ندیدم چون از چشمات میتونستم تشخیص بدم چی هستی ... تو هیولا نبودی ! تو اگه به خاطر من اون کارات رو ترک کردی الان واسه چی دوباره داری انجامشون میدی ؟
گفتم چون گفتی از هم طلاق بگیریم ! فقط میخوام بدونم کی تو زندگیت هست ! اصلا کاری به کارش ندارم فقط میخوام برونم چطور تونسته تو رو به دست بیاره ... من اینهمه تلاش کردم زور خودمو زدم خودمو از اون کثافت کاری کشیدم بیرون تو هیچ کدومو ندیدی اون واسه ت چیکار کرده که بیخیال من شدی ؟
ا/ت با مکث گفت بزار بگم عاشق کی شدم ...
این حرفش باعث شد قلبم تیکه تیکه بشه
واقعا تحملشو نداشتم میدونستم قراره گریه م بگیره ولی میخواستم بدونم
ا/ت گفت من عاشق تو شدم ... خیلی وقت پیش ... ولی تو دقیقا همون دیدی که نسبت به خودت داشتی رو فک میکردی منم همون دید رو نسبت بهت داری فک میکردی ادم ترسناکی هستی ولی از نظر من نبودی من دیده بودم جلو من سیگار نمیکشی دیده بودم سعی میکنی الکل نخوری تمام تلاش هات رو دیدم و دیدم چطور از بابات به خاطر کثافتکاری هاش متنفری اتفاقا به خاطر همینا عاشقت شدم ... اشتباه من این بود که فک میکردم برای تو یه فرد اضافی ام ولی تازه فهمیدم اونطوری نبودم .. تو به من توجه میکردی ....
حرفاش منو شوکه کرد
ولی قلبم دوباره جون گرفت
(اخخخیییییی قلبش اکلیلی شد)
با تردید گفتم تو هیچ وقت واسه من ادم اضافه نبودی ... تو زندگی منو تغییر دادی ! تو تنها کسی بودی که باعث میشدی تو بدترین حالت حالم خوب باشه
ا/ت با مکث گفت من نمیخواستم اون حرفا رو بهت بگم
هر لحظه ممکن بود بخوام برم و فقط ببوسمش
و تو یه تصمیم انی فهمیدم که دقیقا باید همین کار و بکنم
هه هه برید تو خماری
یه نویسنده ی کرمو اینجا هست 😂
بقیه شو فردا اپ میکنم
از ظهر به بعد خیلی الکل خورده بودم مست نشده بودم ولی یه کمی گیج بودم
تمام چیزایی که ترک کرده بودم رو دوباره مصرف کردم
سیگار
الکل
اونم فقط واسه یه حرف ا/ت
تو همون گیجی بودم که یهو متوجه حضور ا/ت شدم
دقیقا رو به روم نشسته بود
نباید توجهی میکردم
به ظاهر توجه نمیکردم
ولی قلبم داشت سمتش پرواز میکرد
یه پک از سیگاری که بین لبام بود زدم و با مکث فوتش کردم بیرون
ا/ت یه تک سرفه کرد
میدونستم دود سیگار اذیتش کرده
گور باباش
سیگار و محکم تو جا سیگاری خاموش کردم و با کف دستم رو چشمام کشیدم و گفتم بلند شو برو دود سیگار ریه هاتو اذیت میکنه !
هانا گفت جدا از دود سیگار بوی گند الکل هم اذیتم میکنه
با عصبانیت و داد گفتم پس بلند شو برو .... واسه چی داری اینا رو بهم میگی ؟
عصبانیتم دست خودم نبود
من ا/ت رو میخواستم ولی نمی تونستم داشته باشمش
و این عامل اصلی عصبانیتم بود
ا/ت گفت میخوام تحملش کنم چون تو این بو رو میدی ... من نمی تونم تو رو تغییر بدم
این حرفاش با حرفای چند ساعت پیشش یکی نیس
گفتم وایسا ببینم تو مستی ؟
ا/ت گفت کسی که نمی تونه بوی الکل و تحمل کنه به نظرت میتونه مست باشه ؟
گفتم چرا داری این حرفا رو میگی ؟
ا/ت گفت حرف عجیبی نگفتم فقط گفتم نمی تونم تغییرت بدم
با پوزخند گفتم نه داری اشتباه میکنی .. تو منو تغییر دادی ولی خودت ندیدی خودت متوجه نشدی و این اصلا تقصیر تو نیست چون اون برادر رو مخت سریع تو رو برد پیش خودش تو نموندی تا تغییر منو ببینی من به خاطر تو سیگار و ترک کردم الکل و ترک کردم قمار بازی رو ترک کردم هر اشتباهی رو ترک کردم ولی تو بازم من و به چشم یه مافیای عوضی میبینی !
ا/ت گفت من هیچ وقت تو رو به چشم یه مافیا ندیدم چون از چشمات میتونستم تشخیص بدم چی هستی ... تو هیولا نبودی ! تو اگه به خاطر من اون کارات رو ترک کردی الان واسه چی دوباره داری انجامشون میدی ؟
گفتم چون گفتی از هم طلاق بگیریم ! فقط میخوام بدونم کی تو زندگیت هست ! اصلا کاری به کارش ندارم فقط میخوام برونم چطور تونسته تو رو به دست بیاره ... من اینهمه تلاش کردم زور خودمو زدم خودمو از اون کثافت کاری کشیدم بیرون تو هیچ کدومو ندیدی اون واسه ت چیکار کرده که بیخیال من شدی ؟
ا/ت با مکث گفت بزار بگم عاشق کی شدم ...
این حرفش باعث شد قلبم تیکه تیکه بشه
واقعا تحملشو نداشتم میدونستم قراره گریه م بگیره ولی میخواستم بدونم
ا/ت گفت من عاشق تو شدم ... خیلی وقت پیش ... ولی تو دقیقا همون دیدی که نسبت به خودت داشتی رو فک میکردی منم همون دید رو نسبت بهت داری فک میکردی ادم ترسناکی هستی ولی از نظر من نبودی من دیده بودم جلو من سیگار نمیکشی دیده بودم سعی میکنی الکل نخوری تمام تلاش هات رو دیدم و دیدم چطور از بابات به خاطر کثافتکاری هاش متنفری اتفاقا به خاطر همینا عاشقت شدم ... اشتباه من این بود که فک میکردم برای تو یه فرد اضافی ام ولی تازه فهمیدم اونطوری نبودم .. تو به من توجه میکردی ....
حرفاش منو شوکه کرد
ولی قلبم دوباره جون گرفت
(اخخخیییییی قلبش اکلیلی شد)
با تردید گفتم تو هیچ وقت واسه من ادم اضافه نبودی ... تو زندگی منو تغییر دادی ! تو تنها کسی بودی که باعث میشدی تو بدترین حالت حالم خوب باشه
ا/ت با مکث گفت من نمیخواستم اون حرفا رو بهت بگم
هر لحظه ممکن بود بخوام برم و فقط ببوسمش
و تو یه تصمیم انی فهمیدم که دقیقا باید همین کار و بکنم
هه هه برید تو خماری
یه نویسنده ی کرمو اینجا هست 😂
بقیه شو فردا اپ میکنم
۶۸.۸k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.