عشق سیاه من پارت ۳
رسیدن
سارینا انقدر مست کرده بود که چرت و پرت میگفت
محیا و نورا حالشون بد شد رفت دستشویی
بعد چند نین یه پسر اوند و کنار سارینا نشست د کمرشو گرفت و جسبوند به خودش
پسره: میخوای یکم خوش بگذرونیم
سارینا:نمیدونم
پسره: یعنی جی فکر کردن نمیخواد
که سارینا حالش بد میشه و بیهوش میشع
پسره هم سارینا رو بغل میکنه و میخواست بره سمت یه اتاق که
هیونجین:بهت یاد ندادن به اموال مردم دست نزنی
پسره: به تو چه .... اصلا تو کیه این میشی
هیونجین:دوس پسرش.....حالا بدش من
پسره:ندم
که حرفش با مشتی که هیونجین به صورتش زد ناتموم شد پسر رو میزنه کنار و سارینا رو براید استایل بغل میکنه و میبره سمت ماشینش
بعد سوار شدن ، میره سمت خونش
بعد چند مین سارینا بهوش میاد و هنوز مسته
سارینا:تو چرا همجا هستی(با حالته مستی)
هیونجین:تو اونجا چیکار میکردی هااا( با عصابنیت شدید و عربده)
سارینا انقدر مست کرده بود که چرت و پرت میگفت
محیا و نورا حالشون بد شد رفت دستشویی
بعد چند نین یه پسر اوند و کنار سارینا نشست د کمرشو گرفت و جسبوند به خودش
پسره: میخوای یکم خوش بگذرونیم
سارینا:نمیدونم
پسره: یعنی جی فکر کردن نمیخواد
که سارینا حالش بد میشه و بیهوش میشع
پسره هم سارینا رو بغل میکنه و میخواست بره سمت یه اتاق که
هیونجین:بهت یاد ندادن به اموال مردم دست نزنی
پسره: به تو چه .... اصلا تو کیه این میشی
هیونجین:دوس پسرش.....حالا بدش من
پسره:ندم
که حرفش با مشتی که هیونجین به صورتش زد ناتموم شد پسر رو میزنه کنار و سارینا رو براید استایل بغل میکنه و میبره سمت ماشینش
بعد سوار شدن ، میره سمت خونش
بعد چند مین سارینا بهوش میاد و هنوز مسته
سارینا:تو چرا همجا هستی(با حالته مستی)
هیونجین:تو اونجا چیکار میکردی هااا( با عصابنیت شدید و عربده)
۳.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.