توی دوران نوجوونی برای کوتاه کردن موهام، به یه مغازه سلمو
توی دوران نوجوونی برای کوتاه کردن موهام، به یه مغازه سلمونی سرکوچه مون می رفتم که آرایشگرش به شدت سیگاری بود. همیشه موقع کار، یه سیگار گوشه لبش بود و تا موهام رو کوتاه می کرد سه نخ سیگار رو حتما می کشید یادمه تا آخرشب هرجا میرفتم، همه می گفتن: سیگار می کشی؟ منم می گفتم: نه به جون مادرم من سیگار نمی کشم. بگذریم از اینکه بعضی ها خیلی هم باور نمی کردن. هفته پیش توی پیاده رو راه می رفتم. یه آقایی جلوی مغازه عطرفروشی، یه کاغذ با یک عطر به دستم داد و به اصرارش وارد مغازه شدم. بلافاصله فروشنده هم من رو تحویل گرفت و شروع کرد از عطر و ادکلن هاش تعریف کردن. بعد هم یه ادکلن رو به دست و لباسم زد گفت این ماندگاری اش فوق العاده ست. از حق هم نگذرم خیلی خوشبو بود. نکته ی جالب اینه که با اینکه خرید نکردم تا همین دو سه روز پیش هرجا می رفتم، می گفتن: عطرت چیه؟ چه بوی خوبی؟ چند خریدی و از کجا خریدی؟ یادمون باشه مجاورت ها و ارتباط ها خیلی مهمه. وقتی با کسانی نشست و برخاست می کنیم و رفیق میشیم که مقید و مودب و فهمیده هستن ناخودآگاه از این رابطه تاثیر می گیریم و وقتی با اونایی رفاقت می کنیم که افراد آلوده ای هستن خواه ناخواه تاثیر می گیریم. حواسمون رو جمع کنیم که با کی معاشرت می کنیم و دوستامون کی هستن. هر ارتباطی می تونه روی زندگی و رفتار ما اثر مثبت و منفی بذاره.
👫 👬 👭
👫 👬 👭
۳.۰k
۱۵ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.