فیک شوگا ( زندگی عاشقانه ) پارت ۳
ا.ت : بعد اون بوس تو ماشین خوابم برد و قبل اینکه خوابم ببره
شوگا گفت که می تونی بیای امشب پیشم بمونی ؟
منم بهش گفتم که ن...ن...نمیدونم ؟
گفت : به مامانت بگو که می خوام برم پیش دوستم
بمونم ... ( ۳ روز )
( علامت شوگا & ، علامت ا.ت * )
& خب بزار برم لباسامو جمع کنم !
* باشه !
ا.ت : با کلی بدبختی لباسامو جمع کردم و با شما رفتیم ویلا .
شوگا بهم گفت که می تونم بهت ۳ روز خیره شم و نگات کنم
( باورم نمی شد که الان من با رئیس شرکتی که توش کار میکنم رابطه داشته باشم )
شوگا : ی زره نشستیم فیلم دیدیم بعد فیلم دیدنمون رفتیم که بخوابیم ...
ا.ت : شوگا اومد روم پتو انداخت و پیشونیم رو بوس کرد و من زود خوابم برد ...
( واقعا داشت شوگا بهم تا صبح نگاه میکرد چون وقتی زیر چشمی نگاش میکردم با لبخند داشت نگام میکرد ...
💜💜💜
شوگا گفت که می تونی بیای امشب پیشم بمونی ؟
منم بهش گفتم که ن...ن...نمیدونم ؟
گفت : به مامانت بگو که می خوام برم پیش دوستم
بمونم ... ( ۳ روز )
( علامت شوگا & ، علامت ا.ت * )
& خب بزار برم لباسامو جمع کنم !
* باشه !
ا.ت : با کلی بدبختی لباسامو جمع کردم و با شما رفتیم ویلا .
شوگا بهم گفت که می تونم بهت ۳ روز خیره شم و نگات کنم
( باورم نمی شد که الان من با رئیس شرکتی که توش کار میکنم رابطه داشته باشم )
شوگا : ی زره نشستیم فیلم دیدیم بعد فیلم دیدنمون رفتیم که بخوابیم ...
ا.ت : شوگا اومد روم پتو انداخت و پیشونیم رو بوس کرد و من زود خوابم برد ...
( واقعا داشت شوگا بهم تا صبح نگاه میکرد چون وقتی زیر چشمی نگاش میکردم با لبخند داشت نگام میکرد ...
💜💜💜
۳.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.