black flwoer
part⁸
یونا:خب اصلا به تو چه" هم پر"
کوک:داری چی میخوری
یونا:رامیون تند میخوای"دهن پر"
کوک:ها میخوام
جیا:شماهم بهم میاینا
یونا:زارت زارت ساعت داره زنگ میخوره
کوک:والا من حاظرم با میا ازدواج کنم ولی با این نه"کیوت-دهن پر"
ته:اِ سلام میا
میا:دد آنی میخوای با من ازدواج کنی "لوس"
کوک:یونا بهتره"دهن پر"
یونا:تو از کجا پیدات شد"دهن پر"
جیا:دوباره داری چی میخوری
یونا:رامیون پنیری و کیمچی
میا:ولی خودت گفتی با من ازدواج میکنی
کوک:دیگه بیا منو بخور"سرد"
یونا:نخوریا خوشمزه نیست "خنده"
کوک:هان یونا"جدی"
یونا:ها
کوک:کاری نکن اخراجت کنم"داد"
یونا:بکن"داد"
کوک:باشه پس اخراجی
یونا:اوکی"وسایلشو برداشت رفت"
جیا:الان اخراجش کردی
کوک:اره
ته:واقعا بی احساسی
کوک:نه من اصلا قلب ندارم"سرد"
ته:واقعا که
"دوماه بعد روز عروسی ته و جیا-کره"
ویو یونا
صبح از. خواب بلند شدم و به رئیسم زنگ زدم و اون گفت که برای عروسی دونفر باید عکس برداری کنم منم رفتم بیرون و داخل ارایش گاه گفتم ناخن را به طرح قشنگ بدن موهامو کهکشانی کنن و یه میکاپ کوچیک به همراه یه مدل مو خوب بعد از کارم رفتم خونه و یه لباس خوشگل انتخاب کردم پوشیدم و به سمت محلی که گفت حرکت کردم و ساعت ۷ شب رسیدم
یونا:ببخشید اینجا تالار عروسی جئون و کیم هست
یارو:بله بفرمایین داخل
یونا:ممنونم
داخل تالار"
همه:وای این خانومه چه اشناس من یجایی اینو دیدم اصلا اینجا چیکار میکنه
جیا:خانم واقعا ممنون هستم از شما.....میشه یلحظه ماسکتونو بردارین
یونا:سلام جیا"خنده"
جیا:تو الان عکاسی واییی ولی من که برات دعوت نامه فرستادم
یونا:ببخشید اصلا فکر نمیکردم بیام اینجا چون من همیشه درحال کارم
م.ن.کوک:دخترم جیا دوماد منتظره
م.یونا:خانم جئون لازم نبود مارو دعوت کنین
یونا:ببخشید خانم عروس من دیگه میرم عکاسی رو شروع کنم"خنده"
م.ن.کوک:اون دختر کوچیکتون کجاس
م.یونا:چند وقتیه که نمیبینمش احساس میکنم مرده"خنده"
پ.یونا:اگر مرده بود که من به ارزوم میرسیدم "خنده"
یونا:میشه کنار هم وایسین عکس بگیرم"بغض"
پ.کوک:حتما خانم عکاس
یورا:مامان چرا یونا نمیا........سلام جونگکوک
کوک:خداحافظ"سرد"
یونا:اخلاقت تغییر نکرده جئون"درحال عکس برداری"
کوک:شما "سرد"
یونا:خب تمام شد.....من ؟ چرا باید بگم "خنده"
کوک:پس چرا چنین حرفی زدی میدونی اصلا من کییم"سرد"
یونا:جئون جونگکوک ۲۴ سالشه ایدله ۲ ماه پیش لس انجلس بوده و عاشق شیرموز هست اصلا قلب نداره و برادر عروس خانم هستن از مادر و خواهر ناتنیش بدش میاد"پوکر"
م.ن.کوک:تو کیی
یونا:من چیکار داری
جیا:یونا بیا از منو تهیونگ عکس بگیر
یونا:وایسا الان میام"خنده"
کوک:شغل جدید مبارک باشه هان یونا"پوزخند"
م.یونا: دخترم "میره بغلش کنه"
یونا:
یونا:خب اصلا به تو چه" هم پر"
کوک:داری چی میخوری
یونا:رامیون تند میخوای"دهن پر"
کوک:ها میخوام
جیا:شماهم بهم میاینا
یونا:زارت زارت ساعت داره زنگ میخوره
کوک:والا من حاظرم با میا ازدواج کنم ولی با این نه"کیوت-دهن پر"
ته:اِ سلام میا
میا:دد آنی میخوای با من ازدواج کنی "لوس"
کوک:یونا بهتره"دهن پر"
یونا:تو از کجا پیدات شد"دهن پر"
جیا:دوباره داری چی میخوری
یونا:رامیون پنیری و کیمچی
میا:ولی خودت گفتی با من ازدواج میکنی
کوک:دیگه بیا منو بخور"سرد"
یونا:نخوریا خوشمزه نیست "خنده"
کوک:هان یونا"جدی"
یونا:ها
کوک:کاری نکن اخراجت کنم"داد"
یونا:بکن"داد"
کوک:باشه پس اخراجی
یونا:اوکی"وسایلشو برداشت رفت"
جیا:الان اخراجش کردی
کوک:اره
ته:واقعا بی احساسی
کوک:نه من اصلا قلب ندارم"سرد"
ته:واقعا که
"دوماه بعد روز عروسی ته و جیا-کره"
ویو یونا
صبح از. خواب بلند شدم و به رئیسم زنگ زدم و اون گفت که برای عروسی دونفر باید عکس برداری کنم منم رفتم بیرون و داخل ارایش گاه گفتم ناخن را به طرح قشنگ بدن موهامو کهکشانی کنن و یه میکاپ کوچیک به همراه یه مدل مو خوب بعد از کارم رفتم خونه و یه لباس خوشگل انتخاب کردم پوشیدم و به سمت محلی که گفت حرکت کردم و ساعت ۷ شب رسیدم
یونا:ببخشید اینجا تالار عروسی جئون و کیم هست
یارو:بله بفرمایین داخل
یونا:ممنونم
داخل تالار"
همه:وای این خانومه چه اشناس من یجایی اینو دیدم اصلا اینجا چیکار میکنه
جیا:خانم واقعا ممنون هستم از شما.....میشه یلحظه ماسکتونو بردارین
یونا:سلام جیا"خنده"
جیا:تو الان عکاسی واییی ولی من که برات دعوت نامه فرستادم
یونا:ببخشید اصلا فکر نمیکردم بیام اینجا چون من همیشه درحال کارم
م.ن.کوک:دخترم جیا دوماد منتظره
م.یونا:خانم جئون لازم نبود مارو دعوت کنین
یونا:ببخشید خانم عروس من دیگه میرم عکاسی رو شروع کنم"خنده"
م.ن.کوک:اون دختر کوچیکتون کجاس
م.یونا:چند وقتیه که نمیبینمش احساس میکنم مرده"خنده"
پ.یونا:اگر مرده بود که من به ارزوم میرسیدم "خنده"
یونا:میشه کنار هم وایسین عکس بگیرم"بغض"
پ.کوک:حتما خانم عکاس
یورا:مامان چرا یونا نمیا........سلام جونگکوک
کوک:خداحافظ"سرد"
یونا:اخلاقت تغییر نکرده جئون"درحال عکس برداری"
کوک:شما "سرد"
یونا:خب تمام شد.....من ؟ چرا باید بگم "خنده"
کوک:پس چرا چنین حرفی زدی میدونی اصلا من کییم"سرد"
یونا:جئون جونگکوک ۲۴ سالشه ایدله ۲ ماه پیش لس انجلس بوده و عاشق شیرموز هست اصلا قلب نداره و برادر عروس خانم هستن از مادر و خواهر ناتنیش بدش میاد"پوکر"
م.ن.کوک:تو کیی
یونا:من چیکار داری
جیا:یونا بیا از منو تهیونگ عکس بگیر
یونا:وایسا الان میام"خنده"
کوک:شغل جدید مبارک باشه هان یونا"پوزخند"
م.یونا: دخترم "میره بغلش کنه"
یونا:
۴.۱k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.