^ لذت انتقام ^ ( port 48 )
^ لذت انتقام ^( port 48 )
کوک: یااااا کی بهت اجازه داده زن منو بغل کنی؟ 🤨
ته : یاااا که بهت اجازه داده اونی منو زنت اعلام کنی؟
کوک: ایشششش
ات : حالا دعوا نکنید بابا
با کوک رفتیم توی حیاط .
کوک: میخوام هفته ی دیگه همگی رو ببرم جزیره ی جیجو.
ات : وووییییی مرسی عزیزم من خیلی اونجا رو دوست دارممممم.😍
کوک : عه پس چرا بهم نگفتی؟ ☺️
ات: خب حرفش پیش نیومده بود.
|~| هفته ی بعد جزیره ی جیجو به همراه جونگ کوک _ ات _ سوکجین_ تهیونگ- هانول |~|
رفتیم توی عمارتی که کوک توی جیجو داشت .
از توی بالکنش دریا دیده میشد.
ات: کوکی جونم میشه غذا رو توی بالکن بخوریم؟
کوک: آره عزیزم برای چی نشع؟
رفتیم همگی توی بالکن نشستیم تا شام بخوریم تو همون زمان هی تهیونگ برای هانول کیوت بازی در میاورد .و به حساب خودش میخواست دلبری کنه 😂
شاممون که تموم شد جونگ کوک بلند شد تا یک چیزی بگه .
کوک: خب همگی ساکت باشید میخوام مهم ترین تصمیم زندگیم رو براتون اعلام کنم .
جین: تصمیم تویه به ما چه ؟🤣🤣( خنده ی شیشه پاکنی)
ات:🤨
هانول:🤨
تهیونگ:🤨
کوک: 😐😐😒
جین ساکت شد.
ات: بگو عزیزم،
لپاش سرخ شد😊 از توی جیب شلوارش یک جعبه در آورد و جلوی من زانو زد و جعبه رو روبه من باز کرد . داخلش یک حلقه ی خوشگل بود.
همگی به جز ات و کوک: اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو بابااااااااااااااا کشتی مارو.
ات: ههه😅😅
کوک: خانم کیم ات با من ازدواج میکنید؟😅
ات: امممم
هانول با شونش زد بهم به نشانه ی اینکه قبول کنم .
ته: به نظرم قبول نکن 😁
جین : نمک نریز وگرنه دهنت رو سرویس میکنه .😐
ته: او اوکی 🧐
هانول: جواب بده دیگه .
ات: اممم ....... قبول میکنم
همگی : هوووووراااااا
ادامه دارد.....
کوک: یااااا کی بهت اجازه داده زن منو بغل کنی؟ 🤨
ته : یاااا که بهت اجازه داده اونی منو زنت اعلام کنی؟
کوک: ایشششش
ات : حالا دعوا نکنید بابا
با کوک رفتیم توی حیاط .
کوک: میخوام هفته ی دیگه همگی رو ببرم جزیره ی جیجو.
ات : وووییییی مرسی عزیزم من خیلی اونجا رو دوست دارممممم.😍
کوک : عه پس چرا بهم نگفتی؟ ☺️
ات: خب حرفش پیش نیومده بود.
|~| هفته ی بعد جزیره ی جیجو به همراه جونگ کوک _ ات _ سوکجین_ تهیونگ- هانول |~|
رفتیم توی عمارتی که کوک توی جیجو داشت .
از توی بالکنش دریا دیده میشد.
ات: کوکی جونم میشه غذا رو توی بالکن بخوریم؟
کوک: آره عزیزم برای چی نشع؟
رفتیم همگی توی بالکن نشستیم تا شام بخوریم تو همون زمان هی تهیونگ برای هانول کیوت بازی در میاورد .و به حساب خودش میخواست دلبری کنه 😂
شاممون که تموم شد جونگ کوک بلند شد تا یک چیزی بگه .
کوک: خب همگی ساکت باشید میخوام مهم ترین تصمیم زندگیم رو براتون اعلام کنم .
جین: تصمیم تویه به ما چه ؟🤣🤣( خنده ی شیشه پاکنی)
ات:🤨
هانول:🤨
تهیونگ:🤨
کوک: 😐😐😒
جین ساکت شد.
ات: بگو عزیزم،
لپاش سرخ شد😊 از توی جیب شلوارش یک جعبه در آورد و جلوی من زانو زد و جعبه رو روبه من باز کرد . داخلش یک حلقه ی خوشگل بود.
همگی به جز ات و کوک: اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو بابااااااااااااااا کشتی مارو.
ات: ههه😅😅
کوک: خانم کیم ات با من ازدواج میکنید؟😅
ات: امممم
هانول با شونش زد بهم به نشانه ی اینکه قبول کنم .
ته: به نظرم قبول نکن 😁
جین : نمک نریز وگرنه دهنت رو سرویس میکنه .😐
ته: او اوکی 🧐
هانول: جواب بده دیگه .
ات: اممم ....... قبول میکنم
همگی : هوووووراااااا
ادامه دارد.....
۷.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.