پارت ۲۰ من خیانت نکردم
داهیون : دیدم مین جی رو از اتاق عمل بیرون آوردن سریع زنگ زدم به کوک و ات که بیا ولی کوک گفت ات بیهوشه
پرش زمانی به فردا
ات : بیدار شدم تازه ویندوزم بالا اومده بود دیدم کوک کنار کم رو صندلی خوابش برده
آقای جئون
آقای جئون
کوک با خوابالودگی:همممم
ات: آقای جئون شما چرا دیشب اینجا موندید ؟
کوک: ات ناسلامتی اون بچه ، بچه منم هستا
ات: چرا من دیشب یهو بیهوش شدم ؟
کوک: کار پرستار بود
من میرم کار های ترخیصتون رو انجام بدم
ات: باشه
ات ویو
نگاهی به پنجره کردم تمام خاطراتم با کوک از جلو چشمان رد شد ناخداگاه قطره اشکی از چشمام اومد سریع پاکش کردم و بالا سرمو نگاه کردم سرمم تموم شده بود پس پرستار رو صدا زدم که بیاد اینو از دستم باز کنه
پرستار
پرستار
پرستار : بله خانم
ات لطفا این رو از دستم باز کنید
پرستار: چشم
بعد از باز کردن دستم گوشیمو ورداشتم و زنگ زدم به داهیون
مکالمه بین ات و داهیون
ات : الو سلام خره کجای بیمارستانی ؟
داهیون: سلام گاوه خسته نباشی خانم خوش خواب
طبقه ی ۵ ته راهرو اتاق شماره ۳۴۵
ات : باش اومدم
رفتم به همون جایی که داهیون گفت
ات : داهیوننننن
داهیون: اتتتتت
پریدن بغل هم
داهیون: خوبی دختر
ات : آره مین جی چطوره حالش خوبه ؟
داهیون : آره حالش عالیه الاناس که به هوش بیاد
ات: باش
رفتم تو اتاق مین جی سرش رو بسته بودن
بیهوش بود
آخی بچم
من چرا مراقب بچم نبودم
احساس میکنم لیاقت مادر بودنو ندارم که این بلا سر بچم اومد
کم کم گریم گرفت
که در اتاق زده شد و کوک اومد داخل
کوک :......
#بی تی اس #فیک #جونگ کوک
ادمین گلتون :بچه ها اینم یه دوست خوبم نوشته و یه خبر خوب بهم داد این بود که میخواد نویسنده دومه پیجم بشه هوراااااا🤩
پرش زمانی به فردا
ات : بیدار شدم تازه ویندوزم بالا اومده بود دیدم کوک کنار کم رو صندلی خوابش برده
آقای جئون
آقای جئون
کوک با خوابالودگی:همممم
ات: آقای جئون شما چرا دیشب اینجا موندید ؟
کوک: ات ناسلامتی اون بچه ، بچه منم هستا
ات: چرا من دیشب یهو بیهوش شدم ؟
کوک: کار پرستار بود
من میرم کار های ترخیصتون رو انجام بدم
ات: باشه
ات ویو
نگاهی به پنجره کردم تمام خاطراتم با کوک از جلو چشمان رد شد ناخداگاه قطره اشکی از چشمام اومد سریع پاکش کردم و بالا سرمو نگاه کردم سرمم تموم شده بود پس پرستار رو صدا زدم که بیاد اینو از دستم باز کنه
پرستار
پرستار
پرستار : بله خانم
ات لطفا این رو از دستم باز کنید
پرستار: چشم
بعد از باز کردن دستم گوشیمو ورداشتم و زنگ زدم به داهیون
مکالمه بین ات و داهیون
ات : الو سلام خره کجای بیمارستانی ؟
داهیون: سلام گاوه خسته نباشی خانم خوش خواب
طبقه ی ۵ ته راهرو اتاق شماره ۳۴۵
ات : باش اومدم
رفتم به همون جایی که داهیون گفت
ات : داهیوننننن
داهیون: اتتتتت
پریدن بغل هم
داهیون: خوبی دختر
ات : آره مین جی چطوره حالش خوبه ؟
داهیون : آره حالش عالیه الاناس که به هوش بیاد
ات: باش
رفتم تو اتاق مین جی سرش رو بسته بودن
بیهوش بود
آخی بچم
من چرا مراقب بچم نبودم
احساس میکنم لیاقت مادر بودنو ندارم که این بلا سر بچم اومد
کم کم گریم گرفت
که در اتاق زده شد و کوک اومد داخل
کوک :......
#بی تی اس #فیک #جونگ کوک
ادمین گلتون :بچه ها اینم یه دوست خوبم نوشته و یه خبر خوب بهم داد این بود که میخواد نویسنده دومه پیجم بشه هوراااااا🤩
۲۶.۳k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.